Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cantilever
U
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aileron spar
U
تیرکی تنها درقسمتی از طول بال وجود دارد و نقاط لولاشدن فلپ به بال روی انهاقرار میگیرد
anchorage distance
U
فاصله تکیه گاهی
anchoring effect
U
اثر تکیه گاهی
bearing stress
U
تنش تکیه گاهی
bearing pressure
U
فشار تکیه گاهی
support conditions
U
شرایط تکیه گاهی
bearing pressure on foundation
U
فشار تکیه گاهی شالوده
expansion bearing
U
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
in and out
U
گاهی تو و گاهی بیرون
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
U
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
U
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
occasionally
<adv.>
U
گاهی
frequently
[quite often]
<adv.>
U
گاهی
whilom
U
گاهی
once in a way
U
گاهی
somewhen
U
گاهی
once in a while
<adv.>
U
گاهی
now ....now
U
گاهی ....گاهی
sometimes
U
گاهی
at times
U
گاه گاهی
now and a
U
گاه گاهی
infrequently
U
گاه گاهی
from time to time
U
گاه گاهی
every now and then
U
گاه گاهی
once in a blue moon
U
گاه گاهی
he makes occasional mistakes
U
گاه گاهی اشتباه میکند
precious metals
U
سیم وزرو گاهی پلاطین
now and then a guest w come
U
گاه گاهی میهمانی می رسید
off and on
U
گاهی هرچند وقت یکبار
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
gapped scale
U
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
chugging
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
accept as true
U
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
chugs
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
huck aback
U
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
casual poor
U
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
chugged
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things.
U
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
chug
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
mastigophoran
U
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
brochure
U
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures
U
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire
U
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
corposant
U
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
natural erosion
U
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
karakul
U
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
bad break
U
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
verbal note
U
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
only
U
تنها
uniquely
U
تنها
single handed
U
تنها
lone
U
تنها
solitarily
U
تنها
out in the cold
<idiom>
U
تنها
unique
U
تنها
solo
U
تنها
solos
U
تنها
alone
U
تنها
soles
U
تنها
solitary
U
تنها
sole
U
تنها
single
U
تنها
recluse
U
تنها
recluses
U
تنها
single-handed
U
تنها
exclusive
U
تنها
lonelier
U
تنها
loneliest
U
تنها
lonely
U
تنها
single line
U
خط تنها
solus
U
تنها
siolus
U
تنها
by yourself
U
تنها
just
U
تنها
by it self
U
تنها
unaccompanied
U
تنها
merest
U
تنها
mere
U
تنها
by one,s self
U
تنها
by oneself
U
تنها
young saints Šold devils
U
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
sole argument
U
تنها دلیل
wirte only
U
تنها نوشتن
strands
U
تنها گذاشتن
strand
U
تنها گذاشتن
to pull a lone oar
U
تنها کارکردن
read only
U
تنها خواندنی
bread alone
U
تنها نان
aside
U
صحبت تنها
asides
U
صحبت تنها
bare handed
U
دست تنها
he alone went
U
تنها اورفت
lone electron
U
الکترون تنها
leave alone
U
تنها گذاردن
lonesome
U
تنها وبیکس
single
U
تنها یک نفری
single haneded
U
دست تنها
soli
U
تنها خوانان
singly
U
تنها انفرادا
sole
U
تنها انحصاری
Do not leave me alone.
U
من را تنها نگذار.
sole
U
شالوده تنها
soles
U
شالوده تنها
soles
U
تنها انحصاری
fly by the seat of one's pants
<idiom>
U
دست تنها
out of pure mischief
U
تنها از روی بدجنسی
but
U
نه تنها بطور محض
lone pair electron
U
زوج الکترون تنها
leave in the lurch
<idiom>
U
دست تنها گذاشتن
monological
U
تنها سخن گو خودگووخودشنو
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
adhoc
U
تنها به این منظور
To go alone to the judge .
<proverb>
U
تنها به قاضى رفتن.
not only he came but
U
نه تنها امد بلکه
to pull a lone oar
U
تنها پارو زدن
to live to oneself
U
تنها زندگی کردن
to reckon with out one's host
U
تنها به قاضی رفتن
lonely hearts
U
تنها و جویای همدم
unaccented
U
بی تکیه
lolls
U
لم تکیه
loll
U
لم تکیه
recumbency
U
تکیه
lolling
U
لم تکیه
lolled
U
لم تکیه
atonic
U
بی تکیه
accenting
U
تکیه
emphasis
U
تکیه
accents
U
تکیه
accent
U
تکیه
enclitic
U
بی تکیه
leanings
U
تکیه
accumbency
U
تکیه
accented
U
تکیه
leaning
U
تکیه
reliance
U
تکیه
baring the king
U
تنها کردن شاه شطرنج
bare king
U
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
lip service
<idiom>
U
تنها زبونی موافقت کردن
zoon
U
تنها محصول یک نطفه واحد
photon
U
تنها یک الکترون تابش شود
one-track mind
<idiom>
U
تنها به یک چیز فکر کردن
fair-weather friend
<idiom>
U
شخصی که تنها دوست است
boilerplate
U
تکیه کلام
anchorages
U
تکیه گاه
bridge seat
U
تکیه گاه
slump over
U
تکیه زدن
anchorage
U
تکیه گاه
lean
U
تکیه زدن
rest
U
تکیه دادن
bolstered
U
تکیه دادن
prop
U
تکیه گاه
propped
U
تکیه گاه
propping
U
تکیه گاه
rest
U
تکیه گاه
rests
U
تکیه دادن
rests
U
تکیه گاه
lean
U
تکیه کردن
stand
U
تکیه گاه
counterfort
U
دیوار تکیه
leaned
U
تکیه کردن
leaned
U
تکیه زدن
bearing
U
تکیه گاه
backrest
U
تکیه گاه
insists
U
تکیه کردن بر
insisting
U
تکیه کردن بر
insist
U
تکیه کردن بر
recline
U
تکیه کردن
reclined
U
تکیه کردن
leans
U
تکیه کردن
leans
U
تکیه زدن
accentual
U
تکیه دار
arm rest
U
تکیه گاه
reclines
U
تکیه کردن
insisted
U
تکیه کردن بر
bolster
U
تکیه دادن
maulstick
U
تکیه دست
relied
U
تکیه کردن
relies
U
تکیه کردن
support roller
U
تکیه گاه
rely
U
تکیه کردن
stayed
U
تکیه مهار
relying
U
تکیه کردن
stay
U
تکیه مهار
to base one self
U
تکیه کردن
to lean on a reed
U
تکیه بر اب کردن
postpositive
U
الحاقی و بی تکیه
saddle bearer
U
تکیه گاه
heel rest
تکیه گاه
fulcrum
U
تکیه گاه
to throw oneself on
U
تکیه کردن بر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com