English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marksman U تیرانداز ماهر
marksmen U تیرانداز ماهر
sharpshooter U تیرانداز ماهر
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
Other Matches
gunners U تیرانداز
sagittarius U تیرانداز
shooter U تیرانداز
gunner U تیرانداز
shotgunner U تیرانداز
experts U تیرانداز ممتاز
bowman U تیرانداز با کمان
bowman U تیرانداز کمان کش
archer U تیرانداز با کمان
archers U تیرانداز با کمان
expert gunner U تیرانداز ماهرتوپخانه
sharp shooter U تیرانداز درجه 1
expert U تیرانداز ممتاز
toxophilite U تیرانداز کماندار
snipers U تیرانداز از خفا
sharp shooter U تیرانداز ممتاز
sniper U تیرانداز از خفا
expert badge U نشان تیرانداز ممتاز
body alinement U تنظیم بدن تیرانداز
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
benchrest U سکو برای تکیه دادن تیرانداز
creeps U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
cheekpiece U تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
skilful U ماهر
skillful U ماهر
he was neat U ماهر
adroit <adj.> U ماهر
workmanly U ماهر
skillful Šetc U ماهر
sedulous <adj.> U ماهر
wieldy U ماهر
deft U ماهر
skilled U ماهر
knacky U ماهر
light footed U ماهر
light handed U ماهر
diligent <adj.> U ماهر
hardworking <adj.> U ماهر
industrious <adj.> U ماهر
neat handed U ماهر
assiduous <adj.> U ماهر
studious <adj.> U ماهر
experts U ماهر
expert U ماهر
handier U ماهر
handiest U ماهر
handy U ماهر
industrious U ماهر
adept U ماهر
dextrous U ماهر
dexterous U ماهر
pert U ماهر
proficient U ماهر
workmanlike U ماهر
fine fingered U ماهر
slick U ماهر صاف
slickest U ماهر صاف
craftsman U کارگر ماهر
flunkey U غیر ماهر
semiskilled U نیمه ماهر
semi skilled U نیمه ماهر
scientail U ماهر علمی
craftsmen U کارگر ماهر
journeyman U کارگر ماهر
journeymen U کارگر ماهر
shotmaker U شوت زن ماهر
skilled labour U کارگر ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
flunkeys U غیر ماهر
flunkies U غیر ماهر
flunky U غیر ماهر
flunkys U غیر ماهر
great- U متعدد ماهر
water dog U شناگر ماهر
versant U ماهر واستاد
articulate U ماهر در صحبت
articulates U ماهر در صحبت
articulating U ماهر در صحبت
nattier U پاکیزه ماهر
nattiest U پاکیزه ماهر
expert gunner U توپچی ماهر
understanding U مطلع ماهر
skilled U ماهر و باتجربه
tactical U ماهر ماهرانه
tactically U ماهر ماهرانه
great U متعدد ماهر
greatest U متعدد ماهر
mastered U ماهر شدن
masters U ماهر شدن
master U ماهر شدن
understandings U مطلع ماهر
qualify U ماهر شدن
jimmies U ماهر دیلم
cunning U ماهر زیرکی
light foot U ماهر تردست
jimmy U ماهر دیلم
qualifies U ماهر شدن
natty U پاکیزه ماهر
mastered U ماهر شدن در چیزی
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
navvy U کارگر غیر ماهر
navvies U کارگر غیر ماهر
qualified U صلاحیت دار ماهر
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
masters U ماهر شدن در چیزی
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
aces U خلبان ماهر و متهور
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
figure skater U اسکیت باز ماهر
master U ماهر شدن در چیزی
reinsman U سوار کار ماهر
ace U خلبان ماهر و متهور
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
unskilled labor U نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
mudder U اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
stickhandler U شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
stream U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punters U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punter U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress U در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
dogger U اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
short international U مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com