English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trap shoot U تیراندازی به هدفهای متحرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
trap gun U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک
Other Matches
crossing target U هدفهای متحرک عرضی
high pheasant U تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
trap house U محل خروج هدفهای متحرک
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
target system U سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
deep targets U هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
firing position U موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing range U برد تیراندازی مسافت تیراندازی
rifle clasp U نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
oogamous U دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
economic ends U هدفهای اقتصادی
national objectives U هدفهای ملی
linear target U هدفهای درخط
linear target U هدفهای خطی
deep targets U هدفهای عمیق
successive objective U هدفهای متوالی
surface targets U هدفهای سطحی
mission objectives U هدفهای ماموریت
substitute goals U هدفهای جانشین
priority targets U هدفهای دارای تقدم
air target chart U نقشه هدفهای هوایی
surface targets U هدفهای روی سطح اب
joint strategic objectives U هدفهای مشترک استراتژیکی
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
subaqueous ranging U تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
air target material program U برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
strafing U به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
strafing U زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
air target mosaic U مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
shooting U تیراندازی
shootings U تیراندازی
musketry U تیراندازی
pop U تیراندازی
popped U تیراندازی
pops U تیراندازی
archery U تیراندازی
gunnery U تیراندازی
gunning U تیراندازی
field archery U تیراندازی صحرایی
horseback archery U تیراندازی سواره
fire bay U دهلیز تیراندازی
fires U تیراندازی کردن
offhand U تیراندازی ایستاده
riflery U تیراندازی تفنگداری
dry sum U مشق تیراندازی
firing area U منطقه تیراندازی
methode of fire U روش تیراندازی
order of fire U روش تیراندازی
ready position U حاضربه تیراندازی
fired U تیراندازی کردن
fire U تیراندازی کردن
firing line U خط شروع تیراندازی
firing table U جدول تیراندازی
fire trench U سنگر تیراندازی
handbow U کمان تیراندازی
scheme of fire U طرح تیراندازی
fire power U قدرت تیراندازی
live U تیراندازی جنگی
gunnery U قوانین تیراندازی
automatic fire U تیراندازی خودکار
gun U تیراندازی کردن
guns U تیراندازی کردن
shoots U تیراندازی کردن
shoot U تیراندازی کردن
combat firing U تیراندازی جنگی
verification fire U تیراندازی ازمایشی
conduct of fire U هدایت تیراندازی
delivery error U اشتباه در تیراندازی
the butts U میدان تیراندازی
school shooting U تیراندازی در مدرسه
conduct of fire U اجرای تیراندازی
gunning U تمرین تیراندازی
lived U تیراندازی جنگی
field roving course U مسابقه تیراندازی جنگلی
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
main fire U سیستم تیراندازی اصلی
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
combat firing U تمرین تیراندازی رزمی
absolute error U اشتباه مطلق تیراندازی
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
recoils U دفع ضربت تیراندازی
recoiling U دفع ضربت تیراندازی
recoiled U دفع ضربت تیراندازی
recoil U دفع ضربت تیراندازی
columbia round U تیراندازی مخصوص زنان
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
shooting gallery U میدان تیراندازی تمرینی
shooting galleries U میدان تیراندازی تمرینی
archery U تیراندازی با تیر و کمان
firing line U خط تیراندازی مدار اتش
gun fire U توپ بامدادیاشام تیراندازی
firing battery U اتشبار تیراندازی کننده
passives U دفاع بدون تیراندازی
range correction U تصحیح برد تیراندازی
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
shots U گلوله تیراندازی شده
range firing U تیراندازی در میدان تیر
open fire U شروع به تیراندازی کردن
shot U تیراندازی شده تیرخورده
skeet U انداختن تمرین تیراندازی
shootoff U مسابقه اضافی تیراندازی
set up U اماده تیراندازی کردن
pit detail U کمک مربی تیراندازی
squatting position U وضعیت چمباتمه در تیراندازی
squeeze off U تیراندازی با فشار ماشه
qualification badge U نشان مهارت در تیراندازی
shot U گلوله تیراندازی شده
shots U تیراندازی شده تیرخورده
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
target arrow U تیر مخصوص تیراندازی
passive U دفاع بدون تیراندازی
expert badge U نشان مهارت در تیراندازی
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
repeat range U با همین مسافت تیراندازی کنید
sector of fire U قطاع اتش منطقه تیراندازی
skeet gun U تفنگ مخصوص تیراندازی 8وضعی
air and naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
string U یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string walking U تمرین تیراندازی با تیر وکمان
target rifle U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
toxophily U علم تیراندازی باتیر وکمان
power head U نوک نیزه تیراندازی به ماهی
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
natural form U وضع بدن هنگام تیراندازی
port U حمل کردن مزغل تیراندازی
target round U یک دور تیراندازی با تیر وکمان
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
gun shy U کسی که از صدای تیراندازی می ترسد
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
step through method U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
firing mechanism U چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
wingshooting U تیراندازی به پرنده در حال پرواز
double barreled shotgun U تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
freestyle U شنای ازادمسابقه تیراندازی با روش ازاد
sleeves U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
errors U خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
shootings U تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
error U خطای تیراندازی انحراف گلوله ازمسیر
sleeve U هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
shooting U تیراندازی درمیدان تیر تیرباران کردن
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
ground fire U تیراندازی باسلاحهای کوچک از زمین به هواپیما
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
preparatory U تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
armpit U چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
slow fire U یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
intermittent U اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
armpits U چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
lady paramount U بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
ambulant U متحرک
vagile U متحرک
vagility U متحرک
bascule bridge U پل متحرک
remoter U متحرک
remote U متحرک
locks U سد متحرک
lock U سد متحرک
remotest U متحرک
dynamically U متحرک
movable bridge U پل متحرک
mobile U متحرک
moveable U متحرک
drawbridges U پل متحرک
dynamic U متحرک
movable dam U سد متحرک
moving U متحرک
locomotory U متحرک
floating U متحرک
drawbridge U پل متحرک
mobiles U متحرک
battle clout U نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
olympic trench shooting U مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
hip shoot U تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
hereford round U مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
flight arrow U تیر مخصوص تیراندازی باپرواز منحنی و طویل
springing teal U تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
target archery U مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
roving gun U توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
gunnery U توپچی گری تانک تیراندازی با توپ یاتفنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com