English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accentuate U تکیه دادن تاکید کردن
accentuated U تکیه دادن تاکید کردن
accentuates U تکیه دادن تاکید کردن
accentuating U تکیه دادن تاکید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accents U : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting U : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
rest U تکیه دادن
bolster U تکیه دادن
rests U تکیه دادن
bolsters U تکیه دادن
bolstered U تکیه دادن
to lean against the wall U به دیوار تکیه دادن
lean U تکیه دادن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
to lean out of the window U به پنجره تکیه دادن
accubation U تکیه دادن یادرازکشیدن سرخوراک
benchrest U سکو برای تکیه دادن تیرانداز
enforces U تاکید کردن
accenting U تاکید کردن
accents U تاکید کردن
tolay street on U تاکید کردن
enforcing U تاکید کردن
play up U تاکید کردن
enforce U تاکید کردن
stressing U تاکید کردن
stresses U تاکید کردن
accent U تاکید کردن
stress U تاکید کردن
accented U تاکید کردن
enforced U تاکید کردن
overemphasising U بیش از حد تاکید کردن
overemphasises U بیش از حد تاکید کردن
overemphasize U بیش از حد تاکید کردن
overemphasised U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizes U بیش از حد تاکید کردن
ingeminate U تکرار و تاکید کردن
overemphasized U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizing U بیش از حد تاکید کردن
to emphasize U تاکید کردن [زبان شناسی]
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to throw oneself on U تکیه کردن بر
reclines U تکیه کردن
relied U تکیه کردن
lean U تکیه کردن
insists U تکیه کردن بر
leaned U تکیه کردن
to base one self U تکیه کردن
insisting U تکیه کردن بر
insisted U تکیه کردن بر
insist U تکیه کردن بر
to lean on a reed U تکیه بر اب کردن
leans U تکیه کردن
rely U تکیه کردن
relying U تکیه کردن
relies U تکیه کردن
recline U تکیه کردن
reclined U تکیه کردن
accentuating U با تکیه تلفظ کردن
accentuates U با تکیه تلفظ کردن
accentuated U با تکیه تلفظ کردن
accentuate U با تکیه تلفظ کردن
to emphasize U تکیه کردن [زبان شناسی]
support U تکیه گاه تصدیق کردن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
emphasis U تاکید
accented U تاکید
affirmation U تاکید
affirmations U تاکید
corroboration U تاکید
accent U تاکید
emphases U تاکید
accents U تاکید
accenting U تاکید
assertion U تاکید
underscoring U تاکید
accentuation U تاکید
underscores U تاکید
underscored U تاکید
underscore U تاکید
accent U تاکید تشدید
accented U تاکید تشدید
overemphases U تاکید بیش از حد
stressing U اهمیت تاکید
stresses U اهمیت تاکید
overemphasis U تاکید بیش از حد
emphatic U تاکید شده
stress U اهمیت تاکید
accents U تاکید تشدید
accenting U تاکید تشدید
accentual U دارای تاکید
dual intensity U تاکید علائم خاص
punctuation U نشان گذاری تاکید
ascensive U موکد تاکید کننده
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
afrocentric <adj.> U تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
reverses U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversing U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
recumbency U تکیه
enclitic U بی تکیه
lolled U لم تکیه
accents U تکیه
lolls U لم تکیه
accumbency U تکیه
loll U لم تکیه
lolling U لم تکیه
emphasis U تکیه
leanings U تکیه
leaning U تکیه
accent U تکیه
accenting U تکیه
atonic U بی تکیه
reliance U تکیه
unaccented U بی تکیه
accented U تکیه
anchors U تکیه گاه
lean U تکیه زدن
saddle bearer U تکیه گاه
bridge seat U تکیه گاه
anchoring U تکیه گاه
maulstick U تکیه دست
mahlstick U تکیه دست
point of support U تکیه گاه
propped U تکیه گاه
support bearing U تکیه گاه
anchorage U تکیه گاه
boilerplate U تکیه کلام
leans U تکیه زدن
anchorages U تکیه گاه
leaned U تکیه زدن
postpositive U الحاقی و بی تکیه
prop U تکیه گاه
support U تکیه گاه
stand U تکیه گاه
counterfort U دیوار تکیه
fulcrum U تکیه گاه
propping U تکیه گاه
rests U تکیه گاه
backrest U تکیه گاه
stay U تکیه مهار
catch-phrases U تکیه کلام
catch-phrase U تکیه کلام
slump over U تکیه زدن
heel rest تکیه گاه
anchor U تکیه گاه
stayed U تکیه مهار
rest U تکیه گاه
arm rest U تکیه گاه
accentual U تکیه دار
support roller U تکیه گاه
bearing U تکیه گاه
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
accumbent U تکیه دار خوابیده
direct support U تکیه گاه بی واسطه
accumbent U تکیه کننده سرغذا
seat bars U میلههای تکیه گاه
abutment U تکیه گاه نیمپایه
accentually U مطابق تکیه صدا
to lean against something U تکیه زدن به چیزی
indirect support U تکیه گاه بی واسطه
rest U تکیه گاه استراحت
bow hand U دسته تکیه گاه
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
support conditions U شرایط تکیه گاهی
support U تکیه گاه پایه
bench wall U دیوار تکیه گاه
lateral support U تکیه گاه جانبی
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
anchoring effect U اثر تکیه گاهی
solid support U تکیه گاه جامد
movable support U تکیه گاه متحرک
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
hinged support U تکیه گاه مفصلی
lateral support U تکیه گاه کناری
bearing stress U تنش تکیه گاهی
propping U تیر شمع تکیه
perceptual anchorage U تکیه گاه ادراکی
journal U تکیه گاه اصلی
journals U تکیه گاه اصلی
bearing width U عرض تکیه گاه
restraining support U تکیه گاه گیردار
rests U تکیه گاه استراحت
arch abutment U تکیه گاه قوس
support pression U فشار تکیه گاه
armpit U تکیه گاه ارنج
slogans U تکیه کلام شعار
prop U تیر شمع تکیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com