Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
superfix
U
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyclic
U
عملی که مرتب تکرار میشود
loops
U
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
looped
U
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop
U
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
processes
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
process
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
quoted
U
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote
U
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quotes
U
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil
U
سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
circumlocation
U
دورزدن درسخن
quibbled
U
نیرنگ درسخن
lapsus linguac
U
لغزش درسخن
quibble
U
نیرنگ درسخن
quibbles
U
نیرنگ درسخن
quibbling
U
نیرنگ درسخن
recidivism
U
تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
hyphens
U
نشان اتصال ایست درسخن
hyphen
U
نشان اتصال ایست درسخن
circumgyration
U
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
repeats
U
تکرار کردن تکرار شدن
repeat
U
تکرار کردن تکرار شدن
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm
U
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sorts
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
filing
U
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
haze
U
موضوعی
pointlessness
U
بی موضوعی
thematic
U
موضوعی
topical
U
موضوعی
local
U
موضوعی
locals
U
موضوعی
format
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
ignorance of fact
U
جهل موضوعی
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
subject index
U
فهرست موضوعی
subject schedule
U
برنامه موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
U
موضوعی را لو دادن
a matter of relative importance
U
موضوعی با اهمیت نسبی
to approach
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
extras
U
موضوعی که زیادی است
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extra
U
موضوعی که زیادی است
ventilation
U
بادگیری طرح موضوعی
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
have to do with
<idiom>
U
پیرامون موضوعی بودن
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
to grasp an idea
U
موضوعی رادرک کردن
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
U
به موضوعی فکر نکردن
to touch upon
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
object oriented graphics
U
نگاره سازی موضوعی
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
To emborider(embellish) a subject .
U
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
object oriented programming language
U
زبان برنامه نویسی موضوعی
nial a line to the counter
U
کذب موضوعی را ثابت کردن
to over a subject
U
موضوعی را با خنده بحث کردن
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
to rule on something
U
حکم کردن در موضوعی
[قانون]
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
rule
[on something]
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
rule
[on something]
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
rogatory commission
U
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to paint a rosy picture of something
U
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
to harp on a subject
U
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
experts
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
expert
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to argue the case for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
ignorance of the face is a good defence
U
جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
point of honour
U
موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
When wI'll the matter come up for discussion ?
U
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
to linger on a subject
U
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
electronic
U
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
to put somebody in a backwater
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
terminator
U
موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
frequencies
U
تکرار
frequency
U
تکرار
renewal
U
تکرار
repetitions
U
تکرار
duplication
U
تکرار
reiteration
U
تکرار
repeat
U
تکرار
regularly
[often]
<adv.>
U
به تکرار
on any number of occasions
<adv.>
U
به تکرار
often
<adv.>
U
به تکرار
many times
<adv.>
U
به تکرار
frequently
<adv.>
U
به تکرار
a lot of times
<adv.>
U
به تکرار
frequence
U
تکرار
practice
U
تکرار
epanalepsis
U
تکرار
renewals
U
تکرار
repeats
U
تکرار
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
به تکرار
frequentness
U
تکرار
rehearsal
U
تکرار
iteration
U
تکرار
practising
U
تکرار
recidivism
U
تکرار
practicing
U
تکرار
iterance
U
تکرار
recapitulation
U
تکرار
frequentation
U
تکرار
practise
U
تکرار
ingemination
U
تکرار
repetition
U
تکرار
rehearsals
U
تکرار
tautologies
U
تکرار
recapitulations
U
تکرار
tautology
U
تکرار
practises
U
تکرار
replication
U
تکرار
reduplication
U
تکرار
selector
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
cognizance
U
ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
selectors
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
palilogy
U
تکرار تاکیدی
replicate
U
تکرار کردن
replicated
U
تکرار کردن
reiterated
U
تکرار کردن
reiterates
U
تکرار کردن
reiterating
U
تکرار کردن
recidivism
U
تکرار جرم
auto repeat
U
خود تکرار
pulse repetition
U
تکرار ضربان
reptition compulstion
U
وسواس تکرار
replicates
U
تکرار کردن
replicating
U
تکرار کردن
repeat counter
U
شمارنده تکرار
repeat key
کلید تکرار
repetition instruction
U
دستورالعمل تکرار
circular frequency
U
تکرار دورانی
repetition of an act
U
تکرار کاری
repetition of position
U
تکرار وضعیت
tautologic
U
بیهوده تکرار کن
uses
U
تکرار ممارست
repetitous
U
تکرار کننده
replication
U
پاسخگویی تکرار
to repeat oneself
U
تکرار شدن
repetition instruction
U
دستوالعمل تکرار
renewing
U
تکرار کردن
typematic key
کلید تکرار
pulse repetition
U
تکرار تپش
pleonasm
U
تکرار بیمورد
repeatability
U
قابلیت تکرار
renews
U
تکرار کردن
repeatable
U
قابل تکرار
repeater
U
تکرار کننده
renew
U
تکرار کردن
use
U
تکرار ممارست
frequency of vibration
U
تکرار ارتعاش
rehearsal
U
تکرار مجدد
merism
U
تکرار متشابهات
iterative
U
تکرار کننده
repeat
U
تکرار تجدید
recur
U
تکرار شدن
recurred
U
تکرار شدن
iterative
U
تکرار شده
recurs
U
تکرار شدن
ibidem
U
تکرار میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com