English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ictus U تپش حمله ناگهانی بیهوشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
raided U حمله ناگهانی
lunges U حمله ناگهانی
sorties U حمله ناگهانی
lunging U حمله ناگهانی
sortie U حمله ناگهانی
raid U حمله ناگهانی
lunged U حمله ناگهانی
canvasses U حمله ناگهانی
raids U حمله ناگهانی
canvass U حمله ناگهانی
canvassing U حمله ناگهانی
raiding U حمله ناگهانی
lunge U حمله ناگهانی
canvassed U حمله ناگهانی
raid U تک ناگهانی حمله هوایی
raided U تک ناگهانی حمله هوایی
seizures U حمله ناگهانی مرض
raiding U تک ناگهانی حمله هوایی
seizure U حمله ناگهانی مرض
paroxysm U حمله ناگهانی مرض
raids U تک ناگهانی حمله هوایی
thrust line U خط شروع حمله ناگهانی
lash out <idiom> U ناگهانی حمله به کسی
paroxysms U حمله ناگهانی مرض
kink U حمله ناگهانی پیچیدن
inruption U استیلا حمله ناگهانی
police raid U حمله ناگهانی پلیس
inburst U استیلا حمله ناگهانی
round-up U حمله ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U حمله ناگهانی پلیس
coup de main U حمله ناگهانی با تمام قوا
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
lunged U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge U حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
mush U افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
ambivalence U توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surges U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
spurt U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
anaesthetics U بیهوشی
lipothymy U بیهوشی
anaesthetic U بیهوشی
anesthesia U بیهوشی
unconsciousness U بیهوشی
syncope U بیهوشی
anaesthesia U بیهوشی
insensibility U بیهوشی
insipience U بیهوشی
anesthetics U بیهوشی
epilepsy U بیهوشی
stupidness U بیهوشی حماقت
stupefaction U بیهوشی تخدیر
anaesthetist U متخصص بیهوشی
local anasthesia U بیهوشی موضعی
stupidities U خریت بیهوشی
stupidity U خریت بیهوشی
blackouts U بیهوشی موقت
blackout U بیهوشی موقت
anesthetic U داروی بیهوشی
astonishment U حیرت بیهوشی
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
to come to oneself <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
insensibly U از روی بیهوشی یا بی حسی
anaesthetic U بی حسی داروی بیهوشی
trance U از خود بیخودی بیهوشی
to come round [around] <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come to <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to become conscious U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
anaesthesia U بی حسی داروی بیهوشی
anaesthetics U بی حسی داروی بیهوشی
anesthetics U بی حسی داروی بیهوشی
trances U از خود بیخودی بیهوشی
to anaesthetize locally U سر کردن بیهوشی موضعی زدن
anesthetist U پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
concussion U صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
to have a blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
shallow water blackout U بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
precipitate U ناگهانی
surprise attack U تک ناگهانی
on the spur of the moment <idiom> U ناگهانی
sudden U ناگهانی
abrupt U ناگهانی
strike U تک ناگهانی
precipitates U ناگهانی
instantaneous U ناگهانی
precipitated U ناگهانی
snaps U ناگهانی
strikes U تک ناگهانی
precipitating U ناگهانی
snapping U ناگهانی
snapped U ناگهانی
snap U ناگهانی
all at once <idiom> U ناگهانی
spontaneity U ناگهانی
catastrophe U بلای ناگهانی
spurt U خروج ناگهانی
killing U توفیق ناگهانی
spurts U افزایش ناگهانی
bump U تکان ناگهانی
snap U شتابزدگی ناگهانی
spurted U خروج ناگهانی
shock U هراس ناگهانی
catastrophes U بلای ناگهانی
shocked U هراس ناگهانی
flick U تکان ناگهانی
spurting U خروج ناگهانی
flicking U تکان ناگهانی
spurts U خروج ناگهانی
flicks U تکان ناگهانی
flicked U تکان ناگهانی
spurting U افزایش ناگهانی
shocks U هراس ناگهانی
spurt U افزایش ناگهانی
spurted U افزایش ناگهانی
snapped U شتابزدگی ناگهانی
scream U ناگهانی گفتن
screamed U ناگهانی گفتن
screams U ناگهانی گفتن
claps U صدای ناگهانی
booming U ترقی ناگهانی
detonation U انفجار ناگهانی
boomed U ترقی ناگهانی
flaws U اشوب ناگهانی
boom U ترقی ناگهانی
detonations U انفجار ناگهانی
clapped U صدای ناگهانی
twitch U تکان ناگهانی
booms U ترقی ناگهانی
flaw U اشوب ناگهانی
snapping U شتابزدگی ناگهانی
twitching U انقباض ناگهانی
twitching U تکان ناگهانی
twitches U انقباض ناگهانی
snaps U شتابزدگی ناگهانی
twitches U تکان ناگهانی
twitched U انقباض ناگهانی
twitched U تکان ناگهانی
killings U توفیق ناگهانی
twitch U انقباض ناگهانی
clap U صدای ناگهانی
clapping U صدای ناگهانی
shoot up <idiom> U ناگهانی بلندکردن
supervention U اتفاق ناگهانی
sudden stoppage U توقف ناگهانی
saltus U انتقال ناگهانی
saltation U جنبش ناگهانی
random U مسیر ناگهانی
randomly U مسیر ناگهانی
peripeteia U تغییر ناگهانی
opportunity target U هدف ناگهانی
irruption U ایجاد ناگهانی
power surge U برق ناگهانی
fright U ترس ناگهانی
frights U ترس ناگهانی
crashing U ورشکستگی ناگهانی
switcheroo U تغییر ناگهانی
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
all of a sudden <idiom> U به طور ناگهانی
walk out <idiom> U ناگهانی رفتن
nosediving U افت ناگهانی
in one's tracks <idiom> U ناگهانی ،بیدرنگ
nosedives U افت ناگهانی
nosedived U افت ناگهانی
nosedive U افت ناگهانی
brainwaves U الهام ناگهانی
brainwave U الهام ناگهانی
xenogenesis U خلق ناگهانی
crash U ورشکستگی ناگهانی
crashed U ورشکستگی ناگهانی
target of opportunity U هدف ناگهانی
he acted from impluse U نیروی ناگهانی یا
flare up U غضب ناگهانی
blow out U خروج ناگهانی
gusts U باد ناگهانی
to bolt U ناگهانی جهیدن
gust U باد ناگهانی
an abrupt departure U حرکت ناگهانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com