Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
money illusion
U
توهم پولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
hallucination
U
توهم
psychedelic
U
توهم زا
misgiving
U
توهم
misgivings
U
توهم
hallucinations
U
توهم
tactile hallucination
U
توهم بساوشی
lilliputian hallucination
U
توهم خردبینی
chromatism
U
توهم رنگ
microptic hallucination
U
توهم خردبینی
affective hallucination
U
توهم هیجانی
paracusis imaginaria
U
توهم شنیداری
auditory hallucination
U
توهم شنیداری
acousma
U
توهم شنیداری
acouasm
U
توهم شنیداری
acoasm
U
توهم شنیداری
kinesthetic hallucination
U
توهم جنبشی
somatic hallucination
U
توهم تنی
pseudohallucination
U
توهم کاذب
hallucinosis
U
توهم زدگی
hallucinogenic drugs
U
داروهای توهم زا
gustatory hallucination
U
توهم چشایی
photism
U
توهم نوری
parageusia
U
توهم چشایی
olfactory hallucination
U
توهم بویایی
hypnopompic hallucination
U
توهم پس خواب
visual hallucination
U
توهم دیداری
haptic hallucination
U
توهم بساوشی
photoma
U
توهم دیداری
psychedelic
U
داروی توهم زا
apparition
U
توهم دیداری
apparitions
U
توهم دیداری
disenchantment
U
رفع توهم
acute hallucinosis
U
توهم زدگی حاد
fantastically
U
بطور فانتزی توهم
zoopsia
U
توهم حیوان بینی
tu quoque
U
توهم بیا بمیدان
fantasticality
U
دمدمی مزاجی توهم
formication
U
توهم لمس حشره
alcoholic hallucinosis
U
توهم زدگی الکلی
psychedelic
U
وابسته به داروهای توهم زا
macroptic hallucination
U
توهم درشت بینی
psychedelic
U
وابسته به توهم زایی
hypnagogic hallucination
U
توهم پیش خواب
invagination
U
توهم گیرکردگی توی خود برگشتگی
hallucinosis
U
حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
computer animation
U
ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
LSD
U
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید
[دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
impecuniosity
U
بی پولی
moneyary
U
پولی
moneyed
U
پولی
mercenaly
U
پولی
venal
U
پولی
impecuniousity
U
بی پولی
pocket
U
پولی
monetary
U
پولی
pockets
U
پولی
pecuniary
U
پولی
money capital
U
سرمایه پولی
monetary control
U
نظارت پولی
monetary base
U
پایه پولی
money matters
U
امور پولی
monetary authorities
U
مقامات پولی
monetary assets
U
دارائیهای پولی
money wage
U
مزد پولی
loose pulley
U
پولی هرزگرد
money income
U
درامد پولی
money illusion
U
خطای پولی
monetary convention
U
اتحاد پولی
monetary school
U
مکتب پولی
monetary restriction
U
محدودیت پولی
monetary reserves
U
ذخائر پولی
monetary sector
U
بخش پولی
monetary policy
U
سیاست پولی
monetary targets
U
اهداف پولی
monetary unit
U
واحد پولی
monetary instruments
U
ابزارهای پولی
monetary inflation
U
تورم پولی
monetary incentive
U
مشوق پولی
monetary system
U
سیستم پولی
monetary expansion
U
توسعه پولی
monetary economy
U
اقتصاد پولی
monetary deflation
U
محدودیت پولی
monetary deflation
U
انقباض پولی
monetary value
U
ارزش پولی
monetary control
U
کنترل پولی
money order
U
حواله پولی
pay patient
U
مریض پولی
pecuniary liability
U
ضمانت پولی
financial property
U
داراییهای پولی
financial property
U
اموال پولی
financial inventory
U
ذخایر پولی
polymyxin
U
پولی میکسین
polywag
U
پولی واگ
dealing for money
U
معاملات پولی
reconvert
U
پولی را مجدداتسعیرکردن
tight money
U
کنترل پولی
grooved pulley
U
پولی شیاردار
backing
U
پشتوانه پولی
monetary base
U
مبنای پولی
money orders
U
حواله پولی
unit of currency
U
واحد پولی
polyethylene
U
پولی اتیلن
real
U
غیر پولی
nonmonetary sector
U
بخش غیر پولی
down and out
<idiom>
U
هیچ پولی نداشتند
tools of monetary policy
U
ابزار سیاست پولی
tight money
U
سیاست پولی انقباضی
strategic concentration by rail
U
سیستم پولی فلزی
not for the world
<idiom>
U
دراعضای هیچ پولی
pecuniary externalities
U
پی امدهای خارجی پولی
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
national money income
U
درامد ملی پولی
money rate of interest
U
نرخ بهره پولی
poly vinil chloride
U
کلرور پولی وینیل
feel the pinch
<idiom>
U
دچار بی پولی شدن
money well spent
<idiom>
U
پولی که هدر نرفته
nonmonetary assets
U
دارائیهای غیر پولی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
nonmonetarists
U
اقتصاددانان غیر پولی
expansionary monetary policy
U
سیاست پولی انبساطی
gold standard
U
نظام پولی طلا
gold currency system
U
نظام پولی طلا
free capital
U
سرمایه گذار پولی
prices
U
ارزش پولی کالا
bimetallic standard
U
پایه پولی دو فلزی
european monetary system
U
سیستم پولی اروپایی
european monetary fund
U
صندوق پولی اروپا
bimetallism
U
نظام پولی دو فلزی
dollar area
U
منطقه پولی دلار
contractionary monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
deflation
U
انقباض پولی رکود
restrictive monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
he is pressed for money
U
از بی پولی در مضیقه است
hyperdeflation
U
انقباض پولی شدید
i am pushed for money
U
ازبی پولی درفشار
finance
U
تامین هزینه پولی
pure monetary policy
U
سیاست پولی خالص
finances
U
تامین هزینه پولی
it was a
U
خوب پولی بود
financing
U
تامین هزینه پولی
price
U
ارزش پولی کالا
impecuniously
U
از روی بی پولی یا افلاس
i owe some money to you
U
یک پولی به شما بدهکارم
financed
U
تامین هزینه پولی
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
Money entrusted to my care .
U
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
polyester
U
الیاف یاپارچه پولی استر
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
easy money
U
پولی که براحتی بدست اید
international monetary reserves
U
ذخائر پولی بین المللی
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
monetrarist keynesian debate
U
بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
e p u
U
591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
the proceeds of the sale
U
پولی که از محل فروش بدست می اید
contributions
U
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contribution
U
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
prize money
U
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
accountability
U
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
devaluation
U
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
chantry
U
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
cash on the barrelhead
<idiom>
U
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
to give
U
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
corkage
U
پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
convertibles
U
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
To play for love .
U
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
make it up to someone
<idiom>
U
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
blockade currency
U
پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
royalty
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
royalties
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
convertible
U
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
deat benefit
U
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
slush funds
U
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
slush fund
U
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
appearance money
U
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
countershaft pulley
U
محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
luck penny
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck money
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
accumulated depreciation
U
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
accumulated profit
U
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
monetary school
U
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetrarist keynesian debate
U
اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
neo keynesians
U
اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
special drawing rights
U
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com