Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rational producer
U
تولید کننده منطقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
logic analyzer
U
تحلیل کننده منطقی
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
manufacturers
U
تولید کننده
manufacturer
U
تولید کننده
progenitive
U
تولید کننده
producer
U
تولید کننده
producers
U
تولید کننده
productive
U
تولید کننده
producer
U
تولید کننده مولد
genie
U
تولید کننده تناسلی
genies
U
تولید کننده تناسلی
producers
U
تولید کننده مولد
manufacturers
U
تولید کننده سازنده
supplier
U
شرکت تولید کننده
suppliers
U
شرکت تولید کننده
manufacturer
U
تولید کننده سازنده
marginal producer
U
تولید کننده نهائی
producer's risk
U
ریسک تولید کننده
producer surplus
U
مازاد تولید کننده
gonocyte
U
سلول تولید کننده
pistillate
U
تولید کننده مادگی
reproducer
U
دوباره تولید کننده
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
absorbefacient
U
تولید کننده عمل جذب
smokey the bear
U
وسیله تولید کننده دود
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
toxicogenic
U
تولید کننده محصولات سمی
subschema
U
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
g.d.p deflator
U
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
producer
U
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
oil rich countries
U
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
producers
U
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
homogonous
U
تولید کننده اولاد شبیه به والدین
positive true logic
U
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material conditional
U
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
middlemen
U
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
homogamic
U
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
middleman
U
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
homogamous
U
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
countervailing power
U
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
motorola
U
تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
pcm
U
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
homogeneous computer network
U
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
COMPAQ
U
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
wrming message
U
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
texts
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
generic
U
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
pseudo random
U
سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
carried
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
Hayes Corporation
U
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
carries
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carry
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
bumblebees
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebee
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
spooler
U
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
rhizogenic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
sudorific
U
عرق اور تولید کننده عرق
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
self-
U
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
argumentative
U
منطقی
logical trace
U
رد منطقی
intralogical
U
منطقی
logical
U
منطقی
logic
U
منطقی
reasonable
U
منطقی
argumentive
U
منطقی
rational
U
منطقی
logistic
U
منطقی
dialectical
U
منطقی
dialectician
U
منطقی
not
U
نه منطقی
dialectic
U
منطقی
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
logical comparison
U
مقایسه منطقی
logic diagram
U
نمودار منطقی
logic symbol
U
علامت منطقی
logical cognition
U
شناخت منطقی
logical connective
U
رابط منطقی
logic switch
U
گزینه منطقی
logic sum
U
مجموع منطقی
logical operator
U
عملگر منطقی
logical operations
U
عملیات منطقی
logical operation
U
عملکرد منطقی
logic product
U
حاصلضرب منطقی
logic probe
U
کاوشگر منطقی
logic theory
U
نظریه منطقی
postulate
U
قیاس منطقی
logical multiply
U
ضرب منطقی
logic variable
U
متغیر منطقی
logical unit
U
واحد منطقی
logical value
U
ارزش منطقی
logical value
U
مقدار منطقی
logicality
U
منطقی بودن
logical state
U
حالت یک منطقی
logical add
U
جمع منطقی
inconsequent
U
فاقدارتباط منطقی
logical symbol
U
علامت منطقی
logic unit
U
واحد منطقی
postulated
U
قیاس منطقی
ligical multiply
U
ضرب منطقی
logical product
U
رکورد منطقی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
logical record
U
مدرک منطقی
logical record
U
رکورد منطقی
logical representation
U
نمایش منطقی
postulates
U
قیاس منطقی
postulating
U
قیاس منطقی
inconsecutive
U
فاقدارتباط منطقی
logic operator
U
اپراتور منطقی
logical not
U
نقص منطقی
logical fallacy
U
سفسطه منطقی
logic card
U
کارت منطقی
logical expression
U
مبین منطقی
logic board
U
برد منطقی
logic board
U
تخته منطقی
logic array
U
ارایه منطقی
logical drives
U
گردانندههای منطقی
logical difference
U
تفاضل منطقی
logical file
U
پرونده منطقی
logical file
U
فایل منطقی
logic device
U
دستگاه منطقی
logical instruction
U
دستورالعمل منطقی
logical not
U
نفی منطقی
logic design
U
طراحی منطقی
logic design
U
طرح منطقی
logic circuits
U
مدارهای منطقی
unreasoning
U
غیر منطقی
logic circuit
U
مدار منطقی
logic analysis
U
تحلیل منطقی
logic add
U
جمع منطقی
logical function
U
تابع منطقی
logic gate
U
دروازه منطقی
logic gates
U
گیتهای منطقی
logical decision
U
تصمیم منطقی
logic instruction
U
دستورالعمل منطقی
logic multiply
U
ضرب منطقی
logic network
U
شبکه منطقی
logic operation
U
عمل منطقی
logic function
U
تابع منطقی
logical error
U
خطای منطقی
logical operation
U
عمل منطقی
logic element
U
عنصر منطقی
logical design
U
طراحی منطقی
stand to reason
<idiom>
U
منطقی بودن
logical design
U
طرح منطقی
logic error
U
خطای منطقی
logical connector
U
رابط منطقی
consecution
U
نتیجه منطقی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com