Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
heterogenesis
U
تولید وپیدایش ناگهانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
cracks
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
crack
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
cosmogony
U
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
phylesis
U
مرحله سیرتکامل وپیدایش نژادهای مختلف جانور وگیاه
ambivalence
U
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
U
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurries
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
precipitating
U
ناگهانی
snapping
U
ناگهانی
snapped
U
ناگهانی
all at once
<idiom>
U
ناگهانی
precipitate
U
ناگهانی
precipitated
U
ناگهانی
surprise attack
U
تک ناگهانی
precipitates
U
ناگهانی
snap
U
ناگهانی
spontaneity
U
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
U
ناگهانی
snaps
U
ناگهانی
instantaneous
U
ناگهانی
strikes
U
تک ناگهانی
strike
U
تک ناگهانی
abrupt
U
ناگهانی
sudden
U
ناگهانی
lunge
U
حمله ناگهانی
spurting
U
افزایش ناگهانی
sudden death
U
مرگ ناگهانی
spurting
U
خروج ناگهانی
in one's tracks
<idiom>
U
ناگهانی ،بیدرنگ
raids
U
حمله ناگهانی
walk out
<idiom>
U
ناگهانی رفتن
spurts
U
افزایش ناگهانی
spurts
U
خروج ناگهانی
shoot up
<idiom>
U
ناگهانی بلندکردن
canvasses
U
حمله ناگهانی
lunged
U
حمله ناگهانی
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
all of a sudden
<idiom>
U
به طور ناگهانی
snap
U
شتابزدگی ناگهانی
lunges
U
حمله ناگهانی
sudden-death
U
مرگ ناگهانی
spurted
U
خروج ناگهانی
sorties
U
حمله ناگهانی
xenogenesis
U
خلق ناگهانی
sortie
U
حمله ناگهانی
accidents
U
مصیبت ناگهانی
opportunity target
U
هدف ناگهانی
flaws
U
اشوب ناگهانی
flaw
U
اشوب ناگهانی
power surge
U
برق ناگهانی
scream
U
ناگهانی گفتن
screamed
U
ناگهانی گفتن
screams
U
ناگهانی گفتن
detonations
U
انفجار ناگهانی
detonation
U
انفجار ناگهانی
switcheroo
U
تغییر ناگهانی
bump
U
تکان ناگهانی
peripeteia
U
تغییر ناگهانی
target of opportunity
U
هدف ناگهانی
brainwave
U
الهام ناگهانی
brainwaves
U
الهام ناگهانی
supervention
U
اتفاق ناگهانی
spurt
U
افزایش ناگهانی
snapped
U
شتابزدگی ناگهانی
fright
U
ترس ناگهانی
frights
U
ترس ناگهانی
spurt
U
خروج ناگهانی
nosediving
U
افت ناگهانی
snapping
U
شتابزدگی ناگهانی
nosedives
U
افت ناگهانی
snaps
U
شتابزدگی ناگهانی
canvass
U
حمله ناگهانی
canvassed
U
حمله ناگهانی
canvassing
U
حمله ناگهانی
sudden stoppage
U
توقف ناگهانی
nosedived
U
افت ناگهانی
gust
U
باد ناگهانی
gusts
U
باد ناگهانی
nosedive
U
افت ناگهانی
accident
U
مصیبت ناگهانی
twitch
U
تکان ناگهانی
twitching
U
تکان ناگهانی
twitching
U
انقباض ناگهانی
twitches
U
انقباض ناگهانی
twitch
U
انقباض ناگهانی
twitched
U
تکان ناگهانی
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
twitched
U
انقباض ناگهانی
blow out
U
خروج ناگهانی
break down
U
سقوط ناگهانی
burst force
U
نیروی ناگهانی
twitches
U
تکان ناگهانی
flare up
U
غضب ناگهانی
flicks
U
تکان ناگهانی
flare up
U
اشتعال ناگهانی
booming
U
ترقی ناگهانی
booms
U
ترقی ناگهانی
raid
U
حمله ناگهانی
to bolt
U
ناگهانی جهیدن
raided
U
حمله ناگهانی
boomed
U
ترقی ناگهانی
boom
U
ترقی ناگهانی
flicking
U
تکان ناگهانی
flicked
U
تکان ناگهانی
flick
U
تکان ناگهانی
shocks
U
هراس ناگهانی
shocked
U
هراس ناگهانی
shock
U
هراس ناگهانی
catastrophes
U
بلای ناگهانی
catastrophe
U
بلای ناگهانی
raiding
U
حمله ناگهانی
abruption
U
قطع ناگهانی
clapping
U
صدای ناگهانی
killings
U
توفیق ناگهانی
crashing
U
ورشکستگی ناگهانی
saltus
U
انتقال ناگهانی
suddenly
U
بطور ناگهانی
crashingly
U
ورشکستگی ناگهانی
clapped
U
صدای ناگهانی
random
U
مسیر ناگهانی
randomly
U
مسیر ناگهانی
irruption
U
ایجاد ناگهانی
claps
U
صدای ناگهانی
explosive
U
یورش ناگهانی
spurted
U
افزایش ناگهانی
saltation
U
جنبش ناگهانی
crashes
U
ورشکستگی ناگهانی
lunging
U
حمله ناگهانی
crash
U
ورشکستگی ناگهانی
killing
U
توفیق ناگهانی
accidental war
U
جنگ ناگهانی
crashed
U
ورشکستگی ناگهانی
an abrupt departure
U
حرکت ناگهانی
clap
U
صدای ناگهانی
lunged
U
پرتاب ناگهانی جهش
lunged
U
پیشروی ناگهانی خیز
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
yanking
U
ضربه ناگهانی وشدید
yanked
U
ضربه ناگهانی وشدید
lunges
U
پیشروی ناگهانی خیز
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
lunges
U
پرتاب ناگهانی جهش
raid
U
تک ناگهانی حمله هوایی
lunging
U
پیشروی ناگهانی خیز
lunge
U
پرتاب ناگهانی جهش
raiding
U
تک ناگهانی حمله هوایی
squawk
U
جیغ ناگهانی زدن
squawked
U
جیغ ناگهانی زدن
squawks
U
جیغ ناگهانی زدن
raided
U
تک ناگهانی حمله هوایی
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
lunging
U
پرتاب ناگهانی جهش
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
flounce
U
حرکت تند و ناگهانی
flouncing
U
حرکت تند و ناگهانی
twitching
U
حرکت یا کشش ناگهانی
stormed
U
تغییر ناگهانی هوا
twitches
U
حرکت یا کشش ناگهانی
sudden ionospheric disturbance
U
اشفتگی ناگهانی یونوسفر
transients
U
موج ناگهانی در ولتاژ
transient
U
موج ناگهانی در ولتاژ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com