English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
aggradation of permafrost U تولید شبنم
Other Matches
brume U شبنم
frosts U شبنم
dew U شبنم
frost U شبنم
frost U شبنم منجمد
hoarfrost U شبنم یخ زده
hoar frost U شبنم یخزده
cicericacid U شبنم نخود
dew U شبنم زدن
dewdrop U چکهء شبنم
dewier U شبنم دار
dewfall U ریزش شبنم
dew fall U شبنم زدن
dewiness U شبنم زدگی
dewy U شبنم دار
frore U شبنم زده
drosometer U شبنم سنج
dewpoint U نقطه شبنم
frost point U نقطه شبنم
honeydew U شبنم انگبینی
honey dew U شبنم انگبینی
dew point U نقطه شبنم
dew U شبنم باریدن
frosts U شبنم سرماریزه
frost U شبنم سرماریزه
dewiest U شبنم دار
frosts U شبنم منجمد
dewfall U هنگام ریزش شبنم
rime U بساوند شبنم یخ زده
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
dewpoint metering unit U واحد اندازه گیری نقطه شبنم
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
frostwork U نقش شبنم یخ زده بر روی پنجره ومانند ان
frost work U نقشه شبنم یخ زده در روی پنجره ومانندان
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
frostwork U نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
products U تولید
production rule U تولید
production technique U فن تولید
manufacture U تولید
manufactured U تولید
generations U تولید
productions U تولید
manufactures U تولید
fabrication U تولید
assembly line U خط تولید
production lines U خط تولید
production line U خط تولید
low productivity U تولید کم
generation U تولید
articulation U تولید
assembly lines U خط تولید
product U تولید
production U تولید
genesis U تولید
assembly U تولید
progeniture U تولید
aggregate output U تولید کل
turn out U تولید
total product U تولید کل
outputs U تولید
output U تولید
total output U تولید کل
beeps U تولید صدا
gas generation U تولید گاز
beeping U تولید صدا
flow of production U جریان تولید
national product U تولید ملی
marginal output U تولید نهائی
generable U قابل تولید
beeped U تولید صدا
beep U تولید صدا
raises U تولید کردن
procreation U تولید مثل
manufacturing cost U هزینه تولید
fetch up U تولید کردن
neogenesis U تولید جدید
mass production U تولید بمقدارزیاد
mass production U تولید ماشینی
food production U تولید غذا
metagenesis U تناوب تولید
forces of production U نیروهای تولید
mode of production U شیوه تولید
mode of production U طرز تولید
mode of production U وجه تولید
monopoly output U تولید انحصاری
productivity U قابلیت تولید
mechanical production U تولید ماشینی
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
mass production U تولید انبوه
gas making U تولید گاز
full production U تولید در حداکثرفرفیت
raise U تولید کردن
flow of production U گردش تولید
full production U تولید کامل
national output U تولید ملی
productions U تولید محصول
production U تولید دستهای
produces U تولید کردن
production U تولید محصول
production U تولید کردن
jamming U تولید پارازیت
produced U تولید کردن
productions U تولید کردن
productions U تولید دستهای
incendiarism U تولید حریق
inbreed U تولید کردن
elasticity of production U کشش تولید
produce U تولید کردن
energy production U تولید انرژی
energy production U تولید نیرو
sparking U تولید جرقه
factor of production U عامل تولید
generations U تولید کردن
factory production U تولید کارخانهای
generations U تولید نیرو
generation of oscillations U تولید نوسان
generation of current U تولید جریان
generating tool U ابزار تولید
generation U تولید کردن
begetting U تولید کردن
begets U تولید کردن
beget U تولید کردن
ingenerate U تولید کردن
ingot production U تولید شمش
homogenesis U تولید مثل
labor intensive production U تولید کاربر
home country U محل تولید
procreate U تولید کردن
procreated U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreating U تولید کردن
generation U تولید نیرو
producers U تولید کننده
generated U تولید کردن
rate of output U نرخ تولید
rate of output U میزان تولید
generate U تولید کردن
regeneracy U تولید مجدد
relations of production U رابطه تولید
reporduce U تولید مجدد
report generation U تولید گزارش
mass-production U تولید انبوه
reproduction U تولید مثل
reproduction U تولید مجدد
reproductivity U استعداد تولید
reproduction U تولید دوباره
pyogenesis U تولید چرک
production cost U هزینه تولید
production efficiency U کارائی تولید
production efficiency U کارائی در تولید
production engineer U مهندس تولید
production facility U سهولت تولید
generating U تولید کردن
production frontier U مرز تولید
production function U تابع تولید
production gap U شکاف تولید
production time U زمان تولید
productive capacity U فرفیت تولید
generates U تولید کردن
progenitive U تولید کننده
scale of production U مقیاس تولید
supplying U تولید کردن
supply U تولید کردن
production factors U عوامل تولید
put out <idiom> U تولید کردن
aggregate production function U تابع تولید کل
bring forward U تولید کردن
branches of production U رشتههای تولید
branches of production U شاخههای تولید
begat U تولید کردن
average product U تولید متوسط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com