English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laminated product U تولید ماده متراکم متورق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laminated plastic material U ماده پلاستیک متورق
laminated plastic material U ماده فشرده متورق
augmentative U متراکم شونده متراکم کننده
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
aggregate U متراکم متراکم ساختن
aggregates U متراکم متراکم ساختن
schistous U متورق
schistose U متورق
laminated U متورق
laminate U متورق
schist U شیست متورق
interlaminate U متورق کردن
delaminate U متورق شدن
plates U متورق کردن
laminated structure U ساختمان متورق
laminated core U هسته متورق
plate U متورق کردن
laminated fiber sheet U ورق فیبر متورق
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
compacting U متراکم
compacts U متراکم
compacted U متراکم
compact U متراکم
leak proof U متراکم
cumulative U متراکم
compactness U متراکم
agglomerative U متراکم
denser U متراکم
densest U متراکم
compressed U متراکم
cumulous U متراکم
cumulative distribution U متراکم
dense U متراکم
accumulated U متراکم
compacts U متراکم کردن
combustor U متراکم کننده
compaction U متراکم کردن
condensing U متراکم کردن
compressors U متراکم کننده
condensing U همچگال متراکم
condenses U متراکم کردن
condenses U همچگال متراکم
compressed air U هوای متراکم
condense U متراکم کردن
dense binary code U رمزدودویی متراکم
agglomerate U متراکم شدن
cumulative frequency U فراوانی متراکم
dense list U لیست متراکم
massy U متراکم غلیظ
comperssion capacitor U خازن متراکم
accumulated capital U سرمایه متراکم
compacting U متراکم کردن
compressor U متراکم کننده
voluminous U متراکم انبوه
compact U متراکم کردن
densify U متراکم کردن
incompact U غیر متراکم
compacted U متراکم کردن
condense U همچگال متراکم
compressing U متراکم کردن
compresses U متراکم کردن
compress U متراکم کردن
jams U متراکم کردن
jammed U متراکم کردن
data aggregate U دادههای متراکم
jam U متراکم کردن
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
gas compressor U متراکم کننده هوا
clogged U متراکم وانباشته کردن
soil consolidation U متراکم کردن خاک
data aggregate U متراکم سازی داده ها
supercharge U متراکم کردن مقدماتی
trust fund U وجوه متراکم شده
supercharger U پیش متراکم کننده
clog U متراکم وانباشته کردن
cumulous U مانند ابرهای متراکم
pack U متراکم کردن فشردن
eluvium U خاک باداورده و متراکم
clogs U متراکم وانباشته کردن
packs U متراکم کردن فشردن
heavily overcast U ابری متراکم [هواشناسی]
data compression U متراکم سازی داده ها
condensed mercurytemperature U دمای جیوه متراکم
compression U بهم فشردگی متراکم سازی
compressed gas cylinder U سیلندر محتوی گاز متراکم
cumuli U ابر متراکم و روی هم انباشته
coke pusher U دستگاه متراکم کننده ذغال کک
planosol U گل سفید نرم و متراکم فلات
compaction U فشرده سازی متراکم کردن
over consolidated clay U خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
grouter U دستگاه متراکم کننده سیمان
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
air compresser U دستگاهی که هوا را متراکم میکند
cumulus U ابر متراکم و روی هم انباشته
wilson cloud U نوعی ابر غلیظ و متراکم
accumulated dividend U سود سهام متراکم شده
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
slated U سنگ متورق سنگ لوح
slate U سنگ متورق سنگ لوح
slates U سنگ متورق سنگ لوح
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
chert U نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
glomerule U خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
cumulo nimbus U ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
sheets U متورق ورقه ورقه
sheet U متورق ورقه ورقه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
data compression U متراکم سازی داده ها فشردگی داده ها
congest U متراکم کردن گرفته کردن
amassed U توده کردن متراکم کردن
compress U خلاصه کردن متراکم کردن
compresses U خلاصه کردن متراکم کردن
compressing U خلاصه کردن متراکم کردن
amassing U توده کردن متراکم کردن
amass U توده کردن متراکم کردن
amasses U توده کردن متراکم کردن
to get clogged U مسدود شدن [بسته شدن ] [متراکم وانباشته شدن]
stipulation U ماده
clause U ماده
clauses U ماده
materials U ماده
agents U ماده
agent U ماده
metal U ماده
articles U ماده
monoclinous U نر و ماده
bitches U سگ ماده
bitched U سگ ماده
bitch U سگ ماده
bitching U سگ ماده
article U ماده
female U ماده
foamed meterid U ماده کف
metals U ماده
abscess U ماده
abscesses U ماده
substances U ماده
stuffless U بی ماده
mattering U ماده
antimatter U ضد ماده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com