Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rubefy
U
تولید قرمزی کردن در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
redness
U
قرمزی
sandiness
U
قرمزی
erubescence
U
قرمزی
rubicundity
U
قرمزی
red ness
U
قرمزی
rubefaction
U
قرمزی پوست حمرا
isatin
U
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
generated
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
productions
U
تولید کردن
raises
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
generate
U
تولید کردن
produces
U
تولید کردن
turn out
U
تولید کردن
produced
U
تولید کردن
generation
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
manufacture
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
ingenerate
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
manufactures
U
تولید کردن
supply
U
تولید کردن
produce
U
تولید کردن
put out
<idiom>
U
تولید کردن
bring forward
U
تولید کردن
production
U
تولید کردن
generating
U
تولید کردن
fetch up
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
generations
U
تولید کردن
supplying
U
تولید کردن
begat
U
تولید کردن
inbreed
U
تولید کردن
supplied
U
تولید کردن
manufactured
U
تولید کردن
generates
U
تولید کردن
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
set up
U
اقامه یا طرح کردن تولید کردن
generates
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
engenders
U
تولید نسل کردن
spawned
U
تولید مثل کردن
spawning
U
تولید مثل کردن
engendering
U
تولید نسل کردن
reproduction
U
تولید کردن مجدد
engendered
U
تولید نسل کردن
engender
U
تولید نسل کردن
produce
U
تولید کردن محصول
reproductions
U
تولید کردن مجدد
spawn
U
تولید مثل کردن
produces
U
تولید کردن محصول
produced
U
تولید کردن محصول
process
U
تهیه و تولید کردن
spawns
U
تولید مثل کردن
vacuumize
U
تولید خلا کردن
processes
U
تهیه و تولید کردن
to raise up seed
U
تولید نسل کردن
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
stridulate
U
تولید صدای گوشخراش کردن
oversell
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ulcerate
U
تولید قرحه کردن ریش شدن
oversold
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
verminate
U
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
breed
U
تولید کردن تربیت کردن
breeds
U
تولید کردن تربیت کردن
generates
U
تولید کردن احداث کردن
processes
U
تقویم کردن تولید کردن
process
U
تقویم کردن تولید کردن
generated
U
تولید کردن احداث کردن
generate
U
تولید کردن احداث کردن
generating
U
تولید کردن احداث کردن
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
clocks
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
picturing
U
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
U
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
U
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
processor
U
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
pictured
U
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
baud
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud rate
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
clatter
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
U
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
incrossbreed
U
تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
dp
U
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
machines
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
production
U
تولید
articulation
U
تولید
productions
U
تولید
progeniture
U
تولید
production technique
U
فن تولید
generation
U
تولید
production rule
U
تولید
outputs
U
تولید
output
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
production line
U
خط تولید
manufactured
U
تولید
assembly
U
تولید
genesis
U
تولید
assembly line
U
خط تولید
low productivity
U
تولید کم
fabrication
U
تولید
production lines
U
خط تولید
product
U
تولید
products
U
تولید
turn out
U
تولید
total product
U
تولید کل
generations
U
تولید
total output
U
تولید کل
aggregate output
U
تولید کل
manufacture
U
تولید
manufactures
U
تولید
production capacity
U
فرفیت تولید
regenerates
U
تولید مجدد
beeped
U
تولید صدا
regenerating
U
تولید مجدد
productivity
U
قابلیت تولید
production account
U
حساب تولید
flow of production
U
گردش تولید
flow of production
U
جریان تولید
production routine
U
روال تولید
production programme
U
برنامه تولید
production program
U
برنامه تولید
production process
U
جریان تولید
production process
U
فرایند تولید
scale of production
U
مقیاس تولید
manufacturer
U
تولید کننده
production period
U
دوره تولید
producers
U
تولید کننده
regenerated
U
تولید مجدد
power of production
U
نیروی تولید
cost of production
U
هزینه تولید
potential output
U
تولید بالقوه
underproduction
U
تولید ناکافی
relations of production
U
رابطه تولید
producer
U
تولید کننده
homogenesis
U
تولید مثل
manufacturers
U
تولید کننده
production method
U
روش تولید
production management
U
مدیریت تولید
regenerate
U
تولید مجدد
production index
U
شاخص تولید
producible
U
قابل تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com