Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stridulate
U
تولید صدای گوشخراش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
screak
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
screeck
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
screech
U
صدای گوشخراش
screeches
U
صدای گوشخراش
screeched
U
صدای گوشخراش
screeching
U
صدای گوشخراش
stridulation
U
صدای گوشخراش
peals
U
صدای گوشخراش دادن
stridulatory
U
دارای صدای گوشخراش
screaky
U
دارای صدای گوشخراش
stridulous
U
دارای صدای گوشخراش
screecher
U
دارای صدای گوشخراش
pealing
U
صدای گوشخراش دادن
pealed
U
صدای گوشخراش دادن
peal
U
صدای گوشخراش دادن
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crack
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
cracks
U
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phoneme
U
برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
key
صدای تولید شده توسط کامپیوتر که به اپراتور اجازه میدهد تا بداند که کلید انتخاب شده ثبت شده است
ear-splitting
U
گوشخراش
earsplitting
U
گوشخراش
stridulous
U
گوشخراش
stridulatory
U
گوشخراش
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
supply
U
تولید کردن
supplying
U
تولید کردن
produced
U
تولید کردن
generate
U
تولید کردن
manufactures
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
manufacture
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
manufactured
U
تولید کردن
produces
U
تولید کردن
generated
U
تولید کردن
generates
U
تولید کردن
put out
<idiom>
U
تولید کردن
generating
U
تولید کردن
generation
U
تولید کردن
raises
U
تولید کردن
turn out
U
تولید کردن
fetch up
U
تولید کردن
begat
U
تولید کردن
produce
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
inbreed
U
تولید کردن
generations
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
ingenerate
U
تولید کردن
supplied
U
تولید کردن
productions
U
تولید کردن
production
U
تولید کردن
bring forward
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
swishing
U
صدای فش فش کردن
plink
U
صدای دق دق کردن
swishes
U
صدای فش فش کردن
to blate
U
مع مع کردن
[صدای بز]
crepitate
U
صدای خش خش کردن
swish
U
صدای فش فش کردن
swished
U
صدای فش فش کردن
swoosh
U
صدای خش خش کردن
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
generated
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up
U
اقامه یا طرح کردن تولید کردن
generate
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating
U
حاصل کردن تولید نیرو کردن
spawn
U
تولید مثل کردن
produced
U
تولید کردن محصول
spawned
U
تولید مثل کردن
spawning
U
تولید مثل کردن
produce
U
تولید کردن محصول
produces
U
تولید کردن محصول
engender
U
تولید نسل کردن
rubefy
U
تولید قرمزی کردن در
spawns
U
تولید مثل کردن
vacuumize
U
تولید خلا کردن
processes
U
تهیه و تولید کردن
reproduction
U
تولید کردن مجدد
process
U
تهیه و تولید کردن
to raise up seed
U
تولید نسل کردن
reproductions
U
تولید کردن مجدد
engendered
U
تولید نسل کردن
engendering
U
تولید نسل کردن
engenders
U
تولید نسل کردن
pinged
U
صدای غژایجاد کردن
bellowing
U
صدای گاو کردن
bellowed
U
صدای غرش کردن
bellowed
U
صدای گاو کردن
bellow
U
صدای غرش کردن
bleating
U
صدای بزغاله کردن
bellow
U
صدای گاو کردن
bleated
U
صدای بزغاله کردن
ping
U
صدای غژایجاد کردن
bleat
U
صدای بزغاله کردن
pings
U
صدای غژایجاد کردن
pinging
U
صدای غژایجاد کردن
bleats
U
صدای بزغاله کردن
whooshing
U
صدای صفیرایجاد کردن
sizzled
U
صدای هیس کردن
chirr
U
صدای ملخ کردن
gee
U
صدای هی و هین کردن
whooshes
U
صدای صفیرایجاد کردن
whooshed
U
صدای صفیرایجاد کردن
sizzling
U
صدای هیس کردن
keck
U
صدای قی کردن دراوردن
sizzles
U
صدای هیس کردن
whoosh
U
صدای صفیرایجاد کردن
sizzle
U
صدای هیس کردن
bellowing
U
صدای غرش کردن
turn down
<idiom>
U
کم کردن صدای بلند
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
zoom
U
با صدای وزوز حرکت کردن
squeaks
U
با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked
U
با صدای جیغ صحبت کردن
squeak
U
با صدای جیغ صحبت کردن
zooms
U
با صدای وزوز حرکت کردن
bellow
U
صدای شبیه نعره کردن
zoomed
U
با صدای وزوز حرکت کردن
bellowed
U
صدای شبیه نعره کردن
vociferate
U
با صدای بلند ادا کردن
bellowing
U
صدای شبیه نعره کردن
squeaking
U
با صدای جیغ صحبت کردن
oversold
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversell
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ulcerate
U
تولید قرحه کردن ریش شدن
verminate
U
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
oversells
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
distort
U
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
plod
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plash
U
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
plodded
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffle
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffles
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffling
U
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
plods
U
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
distorts
U
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com