English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sparking U تولید جرقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
nonsparking U ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
spark printer U چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
Other Matches
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
sparker U جرقه زن
ignescent U جرقه زن
twinkler U جرقه زن
spark U جرقه
ignition spark U جرقه
coughing U جرقه
cough U جرقه
scintilla U جرقه
coughs U جرقه
coughed U جرقه
sparked U جرقه
sparking U جرقه
sparklers U جرقه زن
sparkler U جرقه زن
sparks U جرقه
nonsparking U ضد جرقه
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
scintillator U جرقه زننده
spark intensifier U جرقه افزا
sparks U جرقه زدن
spark setting U تنظیم جرقه
spark voltage U ولتاژ جرقه
sparkish U جرقه وار
sparked U جرقه زدن
sparklet U جرقه کوچک
spark gap U دهانه جرقه
spark control U نافم جرقه
solar flare U جرقه خورشیدی
contact sparking U جرقه کنتاکت
spark arrester U جرقه خاموش کن
blow out magnet U مغناطیس جرقه
arcing U جرقه زدن
back fire U پس زدن جرقه
arc back U پس زدن جرقه
spark condenser U خازن ضد جرقه
spark U جرقه زدن
puncture U خلش جرقه
punctured U خلش جرقه
sparkle U تلالو جرقه
misfires U جرقه ناگیری
misfired U جرقه ناگیری
misfire U جرقه ناگیری
ignition U جرقه زنی
arcs U هلال جرقه
arc U هلال جرقه
strikingly U جرقه گیری
sparkled U تلالو جرقه
sparkles U تلالو جرقه
punctures U خلش جرقه
puncturing U خلش جرقه
spunkie U جرقه اتش
sparkling U جرقه دار
wipe spark U جرقه لغزشی
scintillating U جرقه زننده
striking U جرقه گیری
scintillation U جرقه برق
helium flash U جرقه هلیومی
inductive spark U جرقه القائی
induction spark U جرقه القائی
jump spark U جرقه جهنده
flashing over U جهش جرقه
flaming of arc U اشتعال جرقه
igniting spark U جرقه احتراق
ignition spark gap U فاصله جرقه
ignition spark U جرقه احتراق
non arcing lightning arrester U برقگیر بی جرقه
scintillate U جرقه زدن
non arcing metal U فلز بی جرقه
frying of arc U صدای جرقه
scintillant U جرقه زننده
ignition gap U فاصله جرقه
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
sparked U بارقه جرقه زدن
spark U بارقه جرقه زدن
sphere gap U دهانه جرقه کروی
jump spark ignition U احتراق با جرقه جهنده
ignition timing U میزان کردن جرقه
inductance component of spark U پخش القایی جرقه
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
capacity component of spark U بخش فرفیتی جرقه
variable spark U جرقه تنظیم پذیر
interrupter timing U میزان کردن جرقه
spark timing U میزان کردن جرقه
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
ignition distributer U دلکو مقسم جرقه
magnetic coil U بوبین میراکننده جرقه
quenching condenser U خازن جرقه گیر
snappier U باروح جرقه دار
rotary spark gap U دهانه جرقه گردان
arcing of brusher U جرقه زدن زغالها
sparking of brushes U جرقه زدن زغالها
auxiliary spark gap U دهانه جرقه یدکی
jump spark distributor U دلکو با جرقه جهنده
breakdown voltage U ولتاژ جرقه زنی
carbon arc welding U جوشکاری با جرقه کربن
snappiest U باروح جرقه دار
snappy U باروح جرقه دار
sparkler U اتشبازی جرقه دار
sparks U بارقه جرقه زدن
spark quenching condenser U خازن جرقه گیر
sparkless commutation U جابجاگری بدون جرقه
ignescent U جرقه دار اتشی
sparklers U اتشبازی جرقه دار
re striking voltage U ولتاژ بازگیری جرقه
disruptive voltage U ولتاژ جرقه زنی
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
magneto U دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
ignition cable U سیم سیستم جرقه زنی
carbon arc lead burning U جوش سرب با جرقه کربن
anode breakdown voltage U ولتاژ جرقه زنی اند
triggered spark gap U دهانه جرقه ماشه دار
ignition battery U باطری سیستم جرقه زنی
ignition switch U کلید سیستم جرقه زنی
quenched spark gap U دهانه جرقه سرد شده
ignition circuit U مدار سیستم جرقه زنی
dynamo battery ignition unit U سیستم جرقه زنی دینام -باطری
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
ignition over voltage U فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
incendivity U خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
to strike a spark out of U جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
coming in speed U حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
sparkle U جرقه زدن چشمک زدن
sparkles U جرقه زدن چشمک زدن
sparkled U جرقه زدن چشمک زدن
flaking U جرقه پوسته پوسته شدن
flaked U جرقه پوسته پوسته شدن
flake U جرقه پوسته پوسته شدن
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
fabrication U تولید
productions U تولید
assembly lines U خط تولید
output U تولید
outputs U تولید
genesis U تولید
manufactures U تولید
manufactured U تولید
aggregate output U تولید کل
total output U تولید کل
total product U تولید کل
manufacture U تولید
low productivity U تولید کم
turn out U تولید
assembly line U خط تولید
production rule U تولید
product U تولید
articulation U تولید
production technique U فن تولید
assembly U تولید
generations U تولید
generation U تولید
products U تولید
progeniture U تولید
production lines U خط تولید
production line U خط تولید
production U تولید
output per head U تولید سرانه
peak output U حداکثر تولید
output rate U نرخ تولید
overproduction U تولید مازاد
optimum output U تولید مطلوب
output variability U تغییرات تولید
overproduction U تولید بیش از حد
overproduction U اضافه تولید
net productivity U تولید خالص
net output U تولید خالص
pedogenesis U تولید خاک
per capita output U تولید سرانه
period of production U دوره تولید
production program U برنامه تولید
production programme U برنامه تولید
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
production routine U روال تولید
beeps U تولید صدا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com