Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 36 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
generative
U
تولیدی
productive
U
تولیدی
output
U
تولیدی
outputs
U
تولیدی
progenitive
U
تولیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counterproductive
U
ضد تولیدی
productive work
U
کار تولیدی
productive capacity
U
فرفیت تولیدی
business goods
U
کالای تولیدی
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
producer's goods
U
مواد تولیدی
producer goods
U
کالاهای تولیدی
productive sector
U
بخش تولیدی
producer price index
U
شاخص قیمت تولیدی
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
generation data set
U
مجموعه دادههای تولیدی
atomistic society
U
واحدهای کوچک تولیدی
representative firm
U
بنگاه تولیدی نمونه
producer durable equipment
U
تجهیزات با دوام تولیدی
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
finished
U
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
two input firm
U
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
user cost of capital
U
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
value added
U
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
margin productivity
U
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
margin cost
U
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
place utility
U
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
elasticity of factor substitution
U
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
producer's goods
U
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com