Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
confiscate
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscates
U
توقیف کردن مصادره کردن
confiscating
U
توقیف کردن مصادره کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
confiscate
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscates
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscating
U
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
Other Matches
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
condemnation
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
essential
U
مصادره کردن
fine
U
مصادره کردن
confiscates
U
مصادره کردن
fined
U
مصادره کردن
sequester
U
مصادره کردن
finest
U
مصادره کردن
confiscating
U
مصادره کردن
confiscate
U
مصادره کردن
essentials
U
مصادره کردن
requisitions
U
بازگرفتن مصادره کردن
requisitioning
U
بازگرفتن مصادره کردن
requisition
U
بازگرفتن مصادره کردن
requisitioned
U
بازگرفتن مصادره کردن
garnish
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
lock up
U
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
books
U
رزرو کردن توقیف کردن
to keep in
U
توقیف کردن جلوگیری کردن
sequester
U
توقیف کردن جدا کردن
booked
U
رزرو کردن توقیف کردن
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
attaching
U
توقیف کردن
banning
U
توقیف کردن
detain
U
توقیف کردن
keep in
U
توقیف کردن
apprehended
U
توقیف کردن
grab
U
توقیف کردن
suppresses
U
توقیف کردن
pull-ins
U
توقیف کردن
foreclosed
U
توقیف کردن
embargo
U
توقیف کردن
apprehending
U
توقیف کردن
attach
U
توقیف کردن
apprehends
U
توقیف کردن
attaches
U
توقیف کردن
distrain
U
توقیف کردن
grabs
U
توقیف کردن
forecloses
U
توقیف کردن
apprehend
U
توقیف کردن
grabbed
U
توقیف کردن
garnishment
U
توقیف کردن
grabbing
U
توقیف کردن
foreclosing
U
توقیف کردن
pull in
U
توقیف کردن
pull-in
U
توقیف کردن
sequester
U
توقیف کردن
sequestrate
U
توقیف کردن
foreclose
U
توقیف کردن
restrain
U
توقیف کردن
detains
U
توقیف کردن
detained
U
توقیف کردن
embargoes
U
توقیف کردن
impounding
U
توقیف کردن
internment
U
توقیف کردن
impounds
U
توقیف کردن
embay
U
توقیف کردن
ban
U
توقیف کردن
hold in restraint
U
توقیف کردن
suppressing
U
توقیف کردن
suppress
U
توقیف کردن
restrains
U
توقیف کردن
interns
U
توقیف کردن
to hold in restraint
U
توقیف کردن
put under the ban
U
توقیف کردن
intern
U
توقیف کردن
bans
U
توقیف کردن
detaining
U
توقیف کردن
impound
U
توقیف کردن
restraining
U
توقیف کردن
interning
U
توقیف کردن
impounded
U
توقیف کردن
to take into custody
U
توقیف کردن
attachment
U
توقیف کردن ضمیمه
zeri suppression
U
توقیف کردن صفر
constrain
U
حبس کردن توقیف
seizes
U
قاپیدن توقیف کردن
keeps
U
توقیف کردن بازداشتن
arrest
U
توقیف کردن بازداشتن
slap down
U
ناگهان توقیف کردن
confinement
U
حبس کردن توقیف
lay an embargo on
U
در بندر توقیف کردن
arrested
U
توقیف کردن بازداشتن
arrests
U
توقیف کردن بازداشتن
seize
U
قاپیدن توقیف کردن
seized
U
قاپیدن توقیف کردن
lift the ban on
U
رفع توقیف کردن
constrains
U
حبس کردن توقیف
to cop somebody
U
کسی را توقیف کردن
confine
U
توقیف کردن در جمع
apprehending
U
بازداشت توقیف کردن
keep
U
توقیف کردن بازداشتن
apprehended
U
بازداشت توقیف کردن
apprehends
U
بازداشت توقیف کردن
confining
U
توقیف کردن در جمع
apprehend
U
بازداشت توقیف کردن
constraining
U
حبس کردن توقیف
arrest
U
حکم ضبط توقیف کردن
suppresses
U
توقیف کردن فرو نشاندن
suppress
U
توقیف کردن فرو نشاندن
attach
U
ضبط کردن توقیف شدن
seizes
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
arrests
U
حکم ضبط توقیف کردن
seize
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
suppressing
U
توقیف کردن فرو نشاندن
arrested
U
حکم ضبط توقیف کردن
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
attaching
U
ضبط کردن توقیف شدن
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
attaches
U
ضبط کردن توقیف شدن
seized
U
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
habeas corpus
U
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
garnishee
U
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
captions
U
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
caption
U
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
under restraint
U
در توقیف تحت توقیف د ربند
confiscator
U
مصادره گر
impressment
U
مصادره
sequestration
U
مصادره
sequestrate
U
مصادره
seizing
U
مصادره
confiscation
U
مصادره
expropriation
U
مصادره
forfeiture
U
مصادره
confiscating
U
مصادره حراج
confiscate
U
مصادره حراج
imprest
U
مصادره مساعده
confiscates
U
مصادره حراج
confiscation of property
U
مصادره مال
call into requisition
U
به مصادره گرفتن
put into requisition
U
به مصادره گرفتن
confiscation
U
مصادره یا ضبط
confiscation
U
مصادره و ضبط توسط دولت
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
impressmeat
U
مصادره وادارسازی بخدمت لشکری یادریایی
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
privateer
U
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com