Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
block
U
توقف رویدادن چیزی
blocked
U
توقف رویدادن چیزی
blocks
U
توقف رویدادن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
preventative
U
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
Other Matches
enables
U
اجازه رویدادن چیزی
enabling
U
اجازه رویدادن چیزی
enable
U
اجازه رویدادن چیزی
enabled
U
اجازه رویدادن چیزی
preventive
U
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
reactive mode
U
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
prevented
U
توقف رخ دادن چیزی
prevent
U
توقف رخ دادن چیزی
prevents
U
توقف رخ دادن چیزی
measure
U
توقف رخ دادن چیزی
preventing
U
توقف رخ دادن چیزی
protect
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protecting
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protects
U
توقف آسیب دیدن چیزی
stayer
U
کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
endings
U
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
ending
U
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
interrupt
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupts
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupting
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
jammed
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jams
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
transpires
U
رویدادن
transpired
U
رویدادن
transpiring
U
رویدادن
transpire
U
رویدادن
recurrences
U
رویدادن مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
coincides
U
باهم رویدادن
coincided
U
باهم رویدادن
coincide
U
باهم رویدادن
coinciding
U
باهم رویدادن
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
dead
U
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
halted
U
توقف
pausing
U
توقف
suspension
U
توقف
stop code
U
کد توقف
interruption
U
توقف
interruptions
U
توقف
stop
U
توقف
stopping
U
توقف
flag stop
U
توقف
tarriance
U
توقف
interrupt
U
توقف
suspensions
U
توقف
suspension of payment
U
توقف
halt
U
توقف
pause
U
توقف
stopple
U
توقف
interrupting
U
توقف
pauses
U
توقف
stopped
U
توقف
halts
U
توقف
syncope
U
توقف
parks
U
توقف
park
U
توقف
insolvency
U
توقف
stand
U
توقف
parked
U
توقف
stops
U
توقف
cessation
U
توقف
stoppage
U
توقف
interrupts
U
توقف
stoppages
U
توقف
commorant
U
توقف
paused
U
توقف
bankruptcies
U
توقف بازرگان
bankruptcy
U
توقف بازرگان
stopcocks
U
وسیله توقف
stayed
U
توقف کردن
slack
U
توقف درحرکت
slacks
U
توقف درحرکت
slackest
U
توقف درحرکت
until stop
[up to the stop]
U
تا جای توقف
down time
U
زمان توقف
come down gracefully
U
توقف منضبط
carport
U
توقف گاه
break point
U
نقطه توقف
break key
U
کلید توقف
ceases
U
ایست توقف
black induction
U
توقف القا
closest
U
ایست توقف
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
U
توقف کردن
lay-bys
U
منطقه توقف
lay-by
U
منطقه توقف
close
U
ایست توقف
closer
U
ایست توقف
stayed
U
توقف مکث
closes
U
ایست توقف
stay
U
توقف مکث
stay
U
توقف کردن
bar stop
U
توقف میله
lay by
U
منطقه توقف
hemostasis
U
توقف خونریزی
stop instruction
U
دستورالعمل توقف
halt instruction
U
دستورالعمل توقف
stop mechanism
U
مکانیزم توقف
stoppage of the game
U
توقف بازی
sudden stoppage
U
توقف ناگهانی
suspensive
U
درحال توقف
parking place
U
جایگاه توقف
halting place
U
توقف گاه
program stop
U
توقف برنامه
stop bit
U
بیت توقف
ports of call
U
بندر توقف
parks
U
محل توقف
port of call
U
بندر توقف
continuously
U
بدون توقف
parked
U
محل توقف
stopcock
U
وسیله توقف
park
U
محل توقف
idle period
U
زمان توقف
payment stopped
U
توقف پرداخت
no waiting
U
توقف ممنوع
no parking
U
توقف ممنوع
cease
U
ایست توقف
thermal critical point
U
نقطه توقف
ceased
U
ایست توقف
ceasing
U
ایست توقف
failures
U
توقف کردن
failure
U
توقف کردن
stop sign
U
علامت توقف
dead halt
U
توقف مطلق
nonstop
U
بدون توقف
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
hover
U
درحال توقف پر زدن
machine down time
U
زمان توقف ماشین
a thorugh train
U
قطار بدون توقف
shut down point
U
نقطه توقف تولید
machine idle time
U
زمان توقف ماشین
stop over
U
توقف کوتاه مدت
stopping
U
توقف انجام کار
hovers
U
درحال توقف پر زدن
rest
U
توقف فرمان ازاد
cardiac arrests
U
توقف ناگهانی قلب
rests
U
توقف فرمان ازاد
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
whoa
U
امر به توقف دادن
hovered
U
درحال توقف پر زدن
cardiac arrest
U
توقف ناگهانی قلب
avast
U
ایست توقف کنید
pull up
U
توقف کردن
[اتومبیل]
hang up
U
معوق شدن توقف
stop
U
ایستادن توقف کردن
stops
U
توقف انجام کار
stops
U
ایستادن توقف کردن
stopping
U
ایستادن توقف کردن
stop
U
توقف انجام کار
stopped
U
ایستادن توقف کردن
no end
<idiom>
U
پی درپی بدون توقف
stopped
U
توقف انجام کار
time in
U
ادامه بازی پس از توقف
slow-down
<idiom>
U
به توقف کامل نرسیدن
hang-ups
U
معوق شدن توقف
hold back
U
توقف مانع شدن
stop off
<idiom>
U
توقف بین راه
stop dead/cold
<idiom>
U
سریع توقف کردن
off one's back
<idiom>
U
توقف آزار رساندن
hang-up
U
معوق شدن توقف
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
dwell
U
ساکن شدن زمان توقف
check
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checked
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com