Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
drop
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops
U
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
program stop
U
توقف برنامه
programming
U
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
develop
U
برنامه ریزی و تولید
develops
U
برنامه ریزی و تولید
timing
U
برنامه ریزی زمانی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
national planning
U
برنامه ریزی ملی
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
ex ante
U
برنامه ریزی شده
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
programs
U
برنامه ریزی کردن
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
production planning
U
برنامه ریزی تولید
plans
U
برنامه ریزی کردن
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
planning system
U
نظام برنامه ریزی
program
U
برنامه ریزی کردن
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
programmed
U
برنامه ریزی شده
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
plan
U
برنامه ریزی کردن
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
schedules
U
برنامه ریزی کردن
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
schedule
U
برنامه ریزی کردن
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
hangup
U
توقف ناگهانی برنامه جاری
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
kills
U
پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
kill
U
پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
breakpoint
U
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
setting up
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
set
U
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
breaks
U
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
termination
U
توقف ناگهانی برنامه در حال اجرا به علت خروجی برق
break
U
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
tabbing
U
حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری
dead
U
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
halts
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
regional breakpoint
U
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
halted
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt
U
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
hidden
U
اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
trap
U
نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
holing
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holes
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holed
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole
U
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
blow-ups
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
facsimile
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
traced
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com