English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assiduity U توجه و دقت مداوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Other Matches
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
cyclic U مداوم
ongoing U مداوم
continuing U مداوم
unremitting U مداوم
constant U مداوم
sequential U مداوم
continuous U مداوم
constants U مداوم
running U مداوم
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
persistent U پایا مداوم
discontinuous U غیر مداوم
fluctuates U تغییر مداوم
fluctuated U تغییر مداوم
fluctuate U تغییر مداوم
stand U دفاع مداوم
steadied U پی درپی مداوم
halting U غیر مداوم
life long education U اموزش مداوم
drum rolls U ضربات مداوم
drum roll U ضربات مداوم
sustaining growth U رشد مداوم
sustained rate U نواخت مداوم
sustained illumination U روشنایی مداوم
sustained fire U تیر مداوم
sustained fire U اتش مداوم
steady state growth U رشد مداوم
running fire U اتش مداوم
persistent inflation U تورم مداوم
endurance time U سرعت مداوم
durably U بطور مداوم
continuous illumination U روشنایی مداوم
continuous fire U اتش مداوم
steadiest U پی درپی مداوم
steady U پی درپی مداوم
steadies U پی درپی مداوم
steadying U پی درپی مداوم
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
straight pool billiard U بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
steady state U وضعیت بارشد مداوم
stables U مداوم محک کردن
stable U مداوم محک کردن
one-night stand U رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
ribbon switch U مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
uninterrupted duty U کار مداوم غیر یکنواخت
one-night stands U رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
yak U : بطور مداوم حرف زدن
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
yaks U : بطور مداوم حرف زدن
Constant dripping wear away the stone . <proverb> U قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
memory sniffing U ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
lindy U رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
inattentive U بی توجه
oblivious U بی توجه
turn to U توجه
unresponsive U بی توجه
listless U بی توجه
heedfulness U توجه
heedfully U با توجه
listlessly U بی توجه
keep U توجه
keeps U توجه
notes U توجه
heeds U توجه
mindfulness U توجه
attendance U توجه
attendances U توجه
NB U توجه!
tendance U توجه
unconsidered U بی توجه
mindfully U با توجه
remarks U توجه
heeded U توجه
heeding U توجه
heed U توجه
remarked U توجه
regard U توجه
regarded U توجه
noting U توجه
care U توجه
cared U توجه
attentiveness U توجه
regards U توجه
attention U توجه
note U توجه
attentions U توجه
cares U توجه
assiduity U توجه
attention to orders U توجه
remark U توجه
advertence U توجه
adverence U توجه
remarking U توجه
advertency U توجه
re U با توجه به
re- U با توجه به
caution U اخطار توجه
cautioned U توجه کنید
unwitting U بی توجه بی هوش
perpend U توجه کردن
cautioned U اخطار توجه
cautioning U توجه کنید
interesting U جالب توجه
wistfully U با دقت و توجه
notwithstanding U بدون توجه
inattention U عدم توجه
cautions U اخطار توجه
cautioning U اخطار توجه
caution U توجه کنید
engaging U جالب توجه
notables U جالب توجه
notable U جالب توجه
pay respect to U توجه داشتن به
hypoprosexia U فقدان توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
yummy U جالب توجه
liberal U جالب توجه
liberals U جالب توجه
figure on U توجه کردن
field of attention U میدان توجه
eye catcher U چیزجالب توجه
devil may care U بی توجه به مقام
at nurse U در توجه دایه
attention deficit U کاستی توجه
attention getting U توجه طلب
attention seeking U توجه طلب
detraction U کاهش توجه
attention span U فراخنای توجه
span of attention U فراخنای توجه
attention to orders U توجه کنید
considerations U توجه تامل
considerations U توجه مراعات
oyez U توجه کنید
nota bene U توجه شود
nota bene U قابل توجه
tent U توجه کردن
tents U توجه کردن
favor U توجه مرحمت
look after U توجه داشتن به
inattention U فقدان توجه
welfare U توجه کردن
notice U توجه اطلاع
noticed U توجه اطلاع
introversion U توجه بدرون
notices U توجه اطلاع
intentness U سرگرمی توجه
noticing U توجه اطلاع
consideration U توجه مراعات
consideration U توجه تامل
auspice U حسن توجه
striking U قابل توجه
remarkable U قابل توجه
remarkable U جالب توجه
wistfulness U توجه دقت
favour U توجه مرحمت
polarities U توجه به قطب
favors U توجه مرحمت
pay attention <idiom> U توجه کردن
warnings U توجه به خط ر ممکن
warning U توجه به خط ر ممکن
considerable U قابل توجه
auspices U حسن توجه
on this <adv.> U با توجه به این
regards U رعایت توجه
substantial U قابل توجه
favoured U طرف توجه
strikingly U قابل توجه
favours U توجه مرحمت
riding high <idiom> U جالب توجه
observingly U از روی توجه
notations U ثبت توجه
interests U توجه نظر
get with it <idiom> U توجه کردن
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
notation U ثبت توجه
noteworthy U قابل توجه
tendencies U توجه استعداد
tendency U توجه استعداد
interest U توجه نظر
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
favouring U توجه مرحمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com