Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
throughput
U
توان عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
effective through put
U
توان عملیاتی موثر
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
Other Matches
eight bit system
U
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
U
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
current operating allowance
U
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
ratings
U
توان نامی توان قدرت
rating
U
توان نامی توان قدرت
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
U
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
U
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
operations code
U
کد عملیاتی
operating
U
عملیاتی
operational
U
عملیاتی
operational code
U
کد عملیاتی
operation code
U
کد عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation order
U
دستور عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
operating staff
U
کارمندان عملیاتی
operating ratio
U
نسبت عملیاتی
operating weight
U
وزن عملیاتی
operating speed
U
سرعت عملیاتی
operating temperature
U
دمای عملیاتی
element
U
عنصر عملیاتی
elements
U
عنصر عملیاتی
operation research
U
پژوهش عملیاتی
operationalism
U
عملیاتی نگری
operational route
U
جاده عملیاتی
operational route
U
مسیر عملیاتی
preoperational
U
پیش عملیاتی
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
operational research
U
تحقیق عملیاتی
endurance
U
برد عملیاتی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
operational problems
U
مسائل عملیاتی
operational management
U
مدیریت عملیاتی
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
operational environment
U
محیط عملیاتی
operational definition
U
تعریف عملیاتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
operations code
U
رمز عملیاتی
operating ratio
U
نرخ عملیاتی
operating cost
U
هزینه عملیاتی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
flowchart
U
شمای عملیاتی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
incident
U
حادثه عملیاتی
mission load
U
اماد عملیاتی
operational reserve
U
ذخیره عملیاتی
action parameters
U
پارامترهای عملیاتی
incidents
U
حادثه عملیاتی
operating cost
U
مخارج عملیاتی
component operation
U
عناصر عملیاتی
cruising range
U
برد عملیاتی
operating profit
U
سود عملیاتی
operating loss
U
زیان عملیاتی
staging area
U
منطقه عملیاتی
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
operational weapon
U
جنگ افزار عملیاتی
fleet operating base
U
پایگاه عملیاتی ناوگان
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
standing operating procedures
U
روش جاری عملیاتی
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational amplifier
U
تقویت کننده عملیاتی
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
zeroed out
U
غیر عملیاتی شدن یکان
chopped
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chop
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
game cycle
U
دورههای عملیاتی بازی جنگ
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
operationally ready
U
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
change of operation control
U
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
alternate escort operating base
U
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sequential
U
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
present work
U
عملیاتی که اکنون انجام شده است
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing
U
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic
U
مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
target offset methode
U
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fixes
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound
U
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
atomic
U
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
simulation
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
finder
U
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Perl
U
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
niladic
U
مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
power
U
توان
vigor
U
توان
oligotrophic
U
کم توان
powered
U
توان
vim
U
توان
vigour
U
توان
low power
U
توان کم
equipotent
U
هم توان
exponents
U
توان
ambidextrous
U
دو سو توان
potential
U
توان
throughput
U
توان
isoelectric
U
هم توان
potency
U
توان
high-powered
U
پر توان
ambidextral
U
دو سو توان
exponent
U
توان
p
U
توان
powers
U
توان
capacitance
U
توان
powering
U
توان
availability factor
U
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing
U
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
simple circuit
U
مدار توان
power output
U
توان خروجی
power endurance
U
توان استقامت
exponentiation
U
به توان رساندن
horse power
U
توان موتور
flexural strength
U
توان خمشی
power level indicator
U
توان نما
power loss
U
اتلاف توان
power factor
U
ضریب توان
power level
U
تراز توان
fluctuating power
U
توان نوشی
h.p.
U
توان اسب
power function
U
تابع توان
explosive power
U
توان انفجاری
potential energy
U
نهان توان
physical medicine
U
طب توان بخشی
discriminating power
U
توان افتراق
dispersive power
U
توان پاشندگی
dynomometer
U
توان سنج
to the power of
[three]
U
به توان
[سه]
[ریاضی]
effective power
U
توان موثر
electric power
U
توان برقی
output power
U
توان خروجی
power
U
توان
[ریاضی]
thermal power
U
توان حرارتی
engine performance
U
توان موتور
power circuit
U
مدار توان
engine rating
U
توان موتور
out put
U
توان دستگاهها
heating power
U
توان حرارتی
i. and evdevolution
U
توان یابی
i^ r loss
U
اتلاف توان
maximum available powere
U
توان حداکثر
microcomputer
U
کامپیوتر کم توان
vector power
U
توان برداری
useful power
U
توان مفید
motor output
U
توان موتور
reactive volt amperes
U
توان هرز
true power
U
توان واقعی
reactor output
U
توان راکتور
true power
U
توان متوسط
real power
U
توان حقیقی
true power
U
توان حقیقی
tensile strength
U
توان کششی
real power
U
توان موثر
sounp power
U
توان صوتی
received power
U
توان دریافتی
reactive power
U
توان راکتیو
wattless power
U
توان هرز
idle current wattmeter
U
توان کورسنج
exponent
U
توان
[ریاضی]
idle power
U
توان کور
wattles power
U
توان کور
increase of output
U
افزایش توان
indicated horsepower
U
توان فاهری
input power
U
توان ورودی
instantaneous power
U
توان لحظهای
puissance
U
توان قدرت
rated output
U
توان نامی
interference power
U
توان پارازیت
reactive power
U
توان هرز
reactive power
U
توان واکنشی
wattmeter
U
توان سنج
light output ratio
U
توان نور
low power
U
توان کوچک
resolution power
U
توان تفکیک
input
U
توان ورودی
powering
U
توان نیرو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com