English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
convertibility U توانایی تغییر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adaptive channel allocation U توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
Other Matches
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
changed U تغییر کردن تغییر دادن
influence U توانایی
influenced U توانایی
influencing U توانایی
influences U توانایی
strenght U توانایی
competence U توانایی
expertise U توانایی
qualification U توانایی
credential U توانایی
skill U توانایی
able-bodied U توانایی
faculties U توانایی
faculty U توانایی
puissance U توانایی
ability U توانایی
potently U با توانایی
potence U توانایی
abilities U توانایی
means U توانایی
power U توانایی
powered U توانایی
powering U توانایی
energy U توانایی
authority U توانایی
powers U توانایی
reaches U توانایی
reaching U توانایی
potentiality U توانایی
potentialities U توانایی
reached U توانایی
capability U توانایی
reach U توانایی
might U توانایی
energies U توانایی
ably U با توانایی
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
ability test آزمون توانایی
capacities U توانایی گنجایش
vim U انرژی توانایی
capacities U صلاحیت توانایی
working capacity U توانایی کار
capacity U توانایی کار
authority U توانایی اجازه
capacity U صلاحیت توانایی
capacity U توانایی گنجایش
capacities U توانایی کار
verbal ability U توانایی کلامی
numerical ability U توانایی عددی
mental ability U توانایی ذهنی
feasibility U توانایی انجام
capability U توانایی مقدورات
potency U توانایی نیرومندی
powerlessly U با عدم توانایی
sentience U توانایی حسی
reasoning ability U توانایی استدلال
risibility U توانایی خندیدن
energies U توانایی کار
strength U قوه توانایی
spatial ability U توانایی فضایی
non ability U عدم توانایی
strengths U قوه توانایی
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
energy U توانایی کار
general ability U توانایی عمومی
special ability U توانایی اختصاصی
if possible U در صورت توانایی
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
nondeletable U عدم توانایی حذف
psi ability توانایی فرا روانی
nonscrollable U عدم توانایی انتقال
capable U توانایی انجام کاری
almightiness U توانایی برهمه چیز
(have) what it takes <idiom> U توانایی انجام کار
absorptive U توانایی مکش یا جذب
starting power U توانایی راه اندازی
get to <idiom> U توانایی داشتن برای
solvency U توانایی پرداخت بدهی
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
authority U توانایی انجام کاری
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
with all one's might U با تمام نیرو با همه توانایی
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
feel up to (do something) <idiom> U توانایی انجام کاری رانداشتن
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
authorisations U اجازه یا توانایی انجام کاری
may U توانایی داشتن قادر بودن
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
authorization U اجازه یا توانایی انجام کاری
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
potential <adj.> U [توانایی برای انجام کاری]
potential U توانایی انرژی برای کار کردن
circuits U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
knowledge is power U دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
circuit U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
to see what [mettle] he is made of <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
random access U توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
channels U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
channelled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
arithmetic U توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
channel U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
channeled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
congestion U وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
numerical indicator tube U هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
images U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolutions U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
autos U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolution U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolving power U اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
ZMODEM U گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
featured U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
play by ear <idiom> U توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
features U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com