Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
special ability
U
توانایی اختصاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
several fishery
U
محل صید اختصاصی ماهی صیدگاه اختصاصی
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
specified command
U
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
individuals
U
اختصاصی
individual
U
اختصاصی
appropriative
U
اختصاصی
allocations
U
اختصاصی
allocation
U
اختصاصی
proprietary
U
اختصاصی
dedicated
U
اختصاصی
occupation crossing
U
پل اختصاصی
technical
U
اختصاصی
localized amnesia
U
یادزدودگی اختصاصی
native language
U
زبان اختصاصی
native compiler
U
کامپایلر اختصاصی
local theory
U
نظریه اختصاصی
parts peculiar
U
قطعات اختصاصی
landmark
U
نشان اختصاصی
proprietary goods
U
کالاهای اختصاصی
proprietary program
U
برنامه اختصاصی
specified command
U
نیروی اختصاصی
patent medicines
U
داروی اختصاصی
special tribunal
U
دادگاه اختصاصی
specific variance
U
پراکنش اختصاصی
specificity
U
اختصاصی بودن
lacunar amnesia
U
یادزدودگی اختصاصی
specialising
U
اختصاصی کردن
specialize
U
اختصاصی کردن
separates
U
علیحده اختصاصی
appropriation
U
ذخیره اختصاصی
appropriated surplus
U
ذخیره اختصاصی
distinguishing
U
مشخص اختصاصی
landmarks
U
نشان اختصاصی
additional outlet
U
انشعاب اختصاصی
patent medicine
U
داروی اختصاصی
specialities
U
رشته اختصاصی
separated
U
علیحده اختصاصی
separate
U
علیحده اختصاصی
specializes
U
اختصاصی کردن
specializing
U
اختصاصی کردن
dedicated system
U
سیستم اختصاصی
allotment
U
منابع اختصاصی
allotments
U
منابع اختصاصی
dedicated lines
U
خطوط اختصاصی
dedicated device
U
دستگاه اختصاصی
dedicated computer
U
کامپیوتر اختصاصی
speciality
U
رشته اختصاصی
driveways
U
راه اختصاصی
aedis
U
زیارتگاه اختصاصی
aedes
U
زیارتگاه اختصاصی
trait
U
نشان اختصاصی
privates
U
اختصاصی خصوصی
a dedicated line
U
یک خط
[سیم]
اختصاصی
characters
U
صفت اختصاصی
character
U
صفت اختصاصی
traits
U
نشان اختصاصی
private
U
اختصاصی خصوصی
specialises
U
اختصاصی کردن
specialty
U
رشته اختصاصی
harmonic selective ringing
U
تلفن اختصاصی همساز
dedicated word processor
U
کلمه پرداز اختصاصی
privy
U
محرم اسرار اختصاصی
dedicated file server
U
خدمتگذار فایل اختصاصی
reservations
U
قطعه زمین اختصاصی
reservation
U
قطعه زمین اختصاصی
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
proprietary file format
U
قالب فایل اختصاصی
specific search
U
تجسس اختصاصی منطقه
a dedicated wiring circuit
U
یک مدار الکتریکی اختصاصی
the peculiarities of mammals
U
نشانهای اختصاصی پستانداران
a dedicated server
U
[رایانه]
خدمتگذار اختصاصی
suigeneris
U
اختصاصی منحصر بفرد
individual
U
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
distinctively
U
بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
custom built
U
سفارشی تهیه شده اختصاصی
individuals
U
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
non specific factors of production
U
عوامل غیر اختصاصی تولید
netware
U
سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell
faculties
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
might
U
توانایی
influence
U
توانایی
faculty
U
توانایی
able-bodied
U
توانایی
puissance
U
توانایی
reach
U
توانایی
energies
U
توانایی
energy
U
توانایی
reached
U
توانایی
reaches
U
توانایی
reaching
U
توانایی
strenght
U
توانایی
influencing
U
توانایی
influences
U
توانایی
influenced
U
توانایی
skill
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
means
U
توانایی
authority
U
توانایی
qualification
U
توانایی
ably
U
با توانایی
powering
U
توانایی
expertise
U
توانایی
competence
U
توانایی
ability
U
توانایی
credential
U
توانایی
power
U
توانایی
powered
U
توانایی
potently
U
با توانایی
capability
U
توانایی
powers
U
توانایی
abilities
U
توانایی
potence
U
توانایی
narrative statement
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
authority
U
توانایی اجازه
vim
U
انرژی توانایی
energy
U
توانایی کار
mental ability
U
توانایی ذهنی
if possible
U
در صورت توانایی
feasibility
U
توانایی انجام
general ability
U
توانایی عمومی
strengths
U
قوه توانایی
convertibility
U
توانایی تغییر
capability
U
توانایی مقدورات
non ability
U
عدم توانایی
numerical ability
U
توانایی عددی
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
working capacity
U
توانایی کار
verbal ability
U
توانایی کلامی
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
spatial ability
U
توانایی فضایی
sentience
U
توانایی حسی
risibility
U
توانایی خندیدن
reasoning ability
U
توانایی استدلال
powerlessly
U
با عدم توانایی
ability test
آزمون توانایی
capacity
U
توانایی گنجایش
energies
U
توانایی کار
capacity
U
توانایی کار
potency
U
توانایی نیرومندی
capacities
U
صلاحیت توانایی
capacity
U
صلاحیت توانایی
strength
U
قوه توانایی
capacities
U
توانایی کار
capacities
U
توانایی گنجایش
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
starting power
U
توانایی راه اندازی
nondeletable
U
عدم توانایی حذف
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
authority
U
توانایی انجام کاری
capable
U
توانایی انجام کاری
psi ability
توانایی فرا روانی
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
nonscrollable
U
عدم توانایی انتقال
(have) what it takes
<idiom>
U
توانایی انجام کار
absorptive
U
توانایی مکش یا جذب
get to
<idiom>
U
توانایی داشتن برای
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
feel up to (do something)
<idiom>
U
توانایی انجام کاری رانداشتن
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
with might and main
U
با تمام نیرو با همه توانایی
authorization
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
with all one's might
U
با تمام نیرو با همه توانایی
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
authorisations
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
potential
U
توانایی انرژی برای کار کردن
circuits
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
knowledge is power
U
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
circuit
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
channeling
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
Stress reduces an employee's working capacity'
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
arithmetic
U
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
random access
U
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
reliability
U
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
characteristically
U
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic
U
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com