English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
calcareous deposit U ته نشست اهکی
lime deposite U ته نشست اهکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meets U نشست نشست گاه
meet U نشست نشست گاه
calareous U اهکی
calcic U اهکی
lime marl U رس اهکی
calcareous U اهکی
limy U اهکی
calareous soil U خاک اهکی
calcification U اهکی شدن
argillocalcareous U خاک رس اهکی
calcify U اهکی شدن
calcine U اهکی کردن
calcity U اهکی شدن
lime mortar U ملات اهکی
lime concrete U بتن اهکی
lime glass U شیشه اهکی
lithophyte U مرجان اهکی
lime coat U روکش اهکی
lime rocks U صخرههای اهکی
knobstone U سنگ رستی و اهکی
sarcophagi U تابوت سنگ اهکی
sarcophagus U تابوت سنگ اهکی
sarcophaguses U تابوت سنگ اهکی
calcity U اهکی یاسنگی کردن
sand lime brick U اجر ماسه اهکی
calcareous sandstone U ماسه سنگ اهکی
traver time U سنگ اهکی تراورتن
sparable U یکجور سنگ اهکی
tophus U سنگ اهکی تراورتن
calcify U اهکی یا سنگی کردن
lime dinas brick U اجر دیناز اهکی
molasse U سنگ ماسه اهکی رسدار
decalcification U کم شدن مواد اهکی استخوان
chalky sandstone U ماسه سنگ نرم اهکی
calcination U عمل اهکی شدن تکلیس
ivory black U رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
frustule U صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
meeting U نشست
meetings U نشست
fouling U ته نشست
consolidation U نشست
seepage U نشست
settlement of the dam U نشست سد
seance U نشست
settletment U نشست
symposiums U هم نشست
sittings U نشست
symposia U هم نشست
symposium U هم نشست
slump U نشست
slumped U نشست
slumping U نشست
slumps U نشست
sitting U نشست
sessions U نشست
sediment U ته نشست
sediments U ته نشست
session U نشست
settlement U نشست
settlements U نشست
trims U نشست
trimmest U نشست
trim U نشست
leakages U نشست
siting U نشست
leakage U نشست
depositions U ته نشست
deposition U ته نشست
precipitation U ته نشست
closed conference U نشست مسدود
special session U نشست ویژه
settlement ratio U نسبت نشست
settlement of the foundation U نشست پی گاه
extraordinary meeting U نشست ویژه
seep in U نشست کردن
trim aft U نشست پاشنه
closed meeting U نشست مسدود
to cave in U نشست کردن
soft spot U ناحیه نشست
sinkable U نشست کردنی
trim forward U نشست سینه
true slump U نشست واقعی
she sat behind me U او پشت من نشست
oil residue U ته نشست روغن
exudation U برون نشست
extravasate U نشست کردن
electrolytic deposition U ته نشست الکترولیتی
boring stay U محل نشست
subside U نشست کردن
subsided U نشست کردن
subsides U نشست کردن
subsiding U نشست کردن
assembly U مجمع نشست
subsidence U نشست فرونشینی
subsidence U نشست خاک
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
settles U نشست کردن
air landed U هوا نشست
rate of deposition U سرعت ته نشست
sinking U استهلاک نشست
deposit U ته نشست ته نشین
precipitated rocks U سنگهای ته نشست
sink U نشست کردن
deposits U ته نشست ته نشین
sinks U نشست کردن
leaky U نشست کننده
shore formation U ته نشست دریاچهای
lacustrine sediment U ته نشست دریاچهای
settle U نشست کردن
special session U نشست فوق العاده
extraordinary meeting U نشست فوق العاده
seat of settlement U محل نشست ساختمان
She sat beside ( next to ) her mother . U کنار مادرش نشست
annual accumulation of sediment U سال اورد ته نشست
landing zone U منطقه نشست هوایی
powwow U نشست وگفتگو کردن
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
settlement forecast U پیش بینی نشست
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
He was favorably impressed by what I told him . U حرفم دردلش نشست
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
exudate U ترشح التهابی برون نشست
the bird took its perch U مرغ روی چوب نشست
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
To associate ( mix) with someone . U با کسی نشست وبر خاست کردن
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com