Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aminister
U
تهیه کردن بکار بردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
synonymize
U
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulates
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
tea leaf
U
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
abuse
U
بد بکار بردن
put forth
U
بکار بردن
to put forth
U
بکار بردن
to make use of
U
بکار بردن
handle
U
بکار بردن
handles
U
بکار بردن
misemploy
U
بد بکار بردن
abused
U
بد بکار بردن
applying
U
بکار بردن
abusing
U
بد بکار بردن
applies
U
بکار بردن
apply
U
بکار بردن
abuses
U
بد بکار بردن
wields
U
خوب بکار بردن
wield
U
خوب بکار بردن
shoehorns
U
پاشنه کش بکار بردن
play upon words
U
جناس بکار بردن
parachute
U
پاراشوت بکار بردن
parachuted
U
پاراشوت بکار بردن
parachutes
U
پاراشوت بکار بردن
committed
U
بکار بردن نیروها
lever watch
U
شیوه بکار بردن
committing
U
بکار بردن نیروها
finesse
U
زیرکی بکار بردن
shoehorn
U
پاشنه کش بکار بردن
wielding
U
خوب بکار بردن
misapply
U
بیموقع بکار بردن
commit
U
بکار بردن نیروها
commits
U
بکار بردن نیروها
parachuting
U
پاراشوت بکار بردن
wielded
U
خوب بکار بردن
manoeuver
U
تدبیر بکار بردن
misspelled
U
املای غلط بکار بردن
misspell
U
املای غلط بکار بردن
telescopes
U
تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
mordant
U
ماده ثبات بکار بردن
outsmarts
U
زرنگی بیشتری بکار بردن
leverage
U
شیوه بکار بردن اهرم
neologist
U
طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
outsmarting
U
زرنگی بیشتری بکار بردن
misspells
U
املای غلط بکار بردن
outsmarted
U
زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmart
U
زرنگی بیشتری بکار بردن
misspelt
U
املای غلط بکار بردن
coppers
U
مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper
U
مس یاترکیبات مسی بکار بردن
iodism
U
خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
misapply
U
بطور غلط بکار بردن
telescope
U
تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
accentuation
U
بکار بردن ایین تکیه صدا
double weft
U
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke
U
حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism
U
بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
larkspur
U
[نوعی گل میمون که در تهیه رنگ های گیاهی خصوصا زرد و بنفش بکار می رود.]
polyonymy
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
hands-on
U
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands on
U
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
tutoyer
U
دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
mohair
U
کرک
[نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
font da/mover
U
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
ladders
U
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladder
U
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
purveying
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
brussels
U
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dare
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
castellation
U
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
administered
U
تهیه کردن
supply
U
تهیه کردن
administer
U
تهیه کردن
procure
U
تهیه کردن
to find in
U
تهیه کردن
affords
U
تهیه کردن
prepares
U
تهیه کردن
provides
U
تهیه کردن
procured
U
تهیه کردن
procures
U
تهیه کردن
procuring
U
تهیه کردن
administers
U
تهیه کردن
administering
U
تهیه کردن
affording
U
تهیه کردن
provision
U
تهیه کردن
catered
U
تهیه کردن
catering
U
تهیه کردن
processes
U
تهیه کردن
caters
U
تهیه کردن
provide
U
تهیه کردن
prepare
U
تهیه کردن
process
U
تهیه کردن
blend
U
تهیه کردن
supplying
U
تهیه کردن
preparing
U
تهیه کردن
cater
U
تهیه کردن
blends
U
تهیه کردن
afford
U
تهیه کردن
supplied
U
تهیه کردن
afforded
U
تهیه کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
do up
U
شروع بکار کردن
preparations
U
تهیه کردن اتش
processes
U
تهیه و تولید کردن
quadruplicate
U
در چهارنسخه تهیه کردن
harnessing
U
اشیاء تهیه کردن
triplicate
U
در سه نسخه تهیه کردن
programs
U
برنامه تهیه کردن
preparation
U
تهیه کردن اتش
conserving
U
کنسرو تهیه کردن
conserves
U
کنسرو تهیه کردن
program
U
برنامه تهیه کردن
getting
U
تهیه کردن فهمیدن
gets
U
تهیه کردن فهمیدن
whomp up
U
بسرعت تهیه کردن
conserved
U
کنسرو تهیه کردن
harness
U
اشیاء تهیه کردن
harnessed
U
اشیاء تهیه کردن
conserve
U
کنسرو تهیه کردن
enabling
U
تهیه کردن برای
effigy
U
تمثال تهیه کردن
bills
U
تهیه کردن صورتحساب
effigies
U
تمثال تهیه کردن
programmes
U
برنامه تهیه کردن
to lay in a stock
U
موجودی تهیه کردن
programme
U
برنامه تهیه کردن
enables
U
تهیه کردن برای
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
funded
U
تهیه وجه کردن
extemporised
U
فورا تهیه کردن
process
U
تهیه و تولید کردن
enable
U
تهیه کردن برای
fund
U
تهیه وجه کردن
extemporises
U
فورا تهیه کردن
bill
U
تهیه کردن صورتحساب
extemporizes
U
فورا تهیه کردن
extemporized
U
فورا تهیه کردن
extemporize
U
فورا تهیه کردن
extemporising
U
فورا تهیه کردن
get
U
تهیه کردن فهمیدن
enabled
U
تهیه کردن برای
extemporizing
U
فورا تهیه کردن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
employed
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employed
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employing
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employ
U
بکار گماشتن استخدام کردن
operates
U
عمل کردن بکار افتادن
employ
U
مشغول کردن بکار گرفتن
operated
U
عمل کردن بکار افتادن
employs
U
بکار گماشتن استخدام کردن
put on
U
اعمال کردن بکار گماردن
operate
U
عمل کردن بکار افتادن
employing
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employs
U
مشغول کردن بکار گرفتن
bossed
U
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
U
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
U
نقش برجسته تهیه کردن
financing
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
circumstantiate
U
امارات لازمه را تهیه کردن
finances
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds
U
تهیه وجه یاسرمایه کردن
mush
U
حریره اردذرت تهیه کردن
financed
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts
U
تهیه کردن پیش نویس
handwrite
U
نسخه خطی تهیه کردن
drafted
U
تهیه کردن پیش نویس
finance
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com