English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
court tennis U تنیس داخل سالن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indoor soccer U فوتبال داخل سالن
gatecrashers U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrasher U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
tennis U تنیس
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
tennist U بازیگر تنیس
netman U تنیس باز
racquet U راکت تنیس
pine pong U تنیس رومیزی
racket U راکت تنیس
caddy U توپ تنیس
clay U زمین تنیس
racquets U راکت تنیس
tennis court U زمین تنیس
backboard U دیوار تمرین تنیس
ping-pong U تنیس روی میز
pelota U بازی تنیس اسپانیولی
seniors U تنیس باز سالمند
baselines U خط انتهای زمین تنیس
baseline U خط انتهای زمین تنیس
press U قاب راکت تنیس
lawn tennis U تنیس روی چمن
presses U قاب راکت تنیس
table tennis U تنیس روی میز
tennis shoe U تنیس کفش کتانی
tennis set U یک دور مسابقه تنیس
senior U تنیس باز سالمند
team tennis U بازیهای مختلف تنیس
service ace U امتیاز سرویس تنیس
center strop U نوار پهن تور تنیس
tennis grip U طرز گرفتن راکت تنیس
center strap U نوار پهن تور تنیس
ad court U زمین سرویس سمت چپ تنیس
half court U قسمت سرویس زمین تنیس
lawn tennis U بازی تنیس روی چمن
forties U سومین امتیاز در یک گیم تنیس
forty U سومین امتیاز در یک گیم تنیس
baseline game U بازی در انتهای زمین تنیس
amphitheater U سالن
coliseum U سالن
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
wimbledon U جام بین المللی تنیس ویمبلدون
She is passionately fond of tennis . U شهوت تنیس باز ی کردن دارد
We mark out the tennis court. U زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
badminton U نوعی بازی تنیس باتوپ پردار
deuce court U زمین سرویس سمت راست تنیس
messes U سالن غذاخوری
mess U سالن غذاخوری
gallery U سرسرا سالن
galleries U سرسرا سالن
living rooms U سالن نشیمن
concourse U سالن اصلی
salon U سالن زیبایی
salons U سالن زیبایی
beauty salon U سالن زیبایی
colosseum U سالن بزرگ
arrival hall U سالن ورود
showrooms U سالن نمایشگاه
showroom U سالن نمایشگاه
music halls U سالن موسیقی
lyceum U سالن بحث
mass hall U سالن نهارخوری
mass hall U سالن غذاخوری
music hall U سالن موسیقی
drawing rooms U سالن پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
arrival hall U سالن ورود
gyms U سالن ژیمناستیک
gym U سالن ژیمناستیک
basilica U سالن درازومستطیل
lobbied U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
basilicas U سالن درازومستطیل
lobby U سالن انتظار
ballrooms U سالن رقص
ballroom U سالن رقص
living room U سالن نشیمن
backswing U تاب اولیه راکت تنیس بسمت عقب
up and back U بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
departure hall U سالن ترک کردن
saloons U سالن زیبایی رستوران
saloon U سالن زیبایی رستوران
dojang U سالن تمرین تکواندو
lobbies U سالن هتل و مهمانخانه
dramshop U سالن مشروب فروشی
amusement arcade U سالن بازیهای الکترونیکی
lobby U سالن هتل و مهمانخانه
wardroom U سالن بیماران بیمارستان
lobbied U سالن هتل و مهمانخانه
refectories U سالن ناهار خوری
officer's mess U سالن غذاخوری افسران
saloon car U واگن سالن دار
refectory U سالن ناهار خوری
astrodome U سالن رسد خانه
lyceum U سالن سخنرانی عمومی
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
parlor car U سالن استراحت قطار
hacks U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hack U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
parlormaid U کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
valhalla U سالن پذیرایی خدای اودین
basilicas U کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilica U کلیساهایی که سالن دراز دارند
The hall has three exits. U سالن دارای سه خروجی است.
pop up U ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
pop-up U ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
nave U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
Is there a beauty salon in the hotel? U آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
mess hall U سالن غذا خوری سرباز خانه
naves U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
alley U حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleyways U حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys U حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
pullman car U واگن سالن دار که جای خواب نیز دارد
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
dining facility U ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
aboard U داخل
inside <adv.> <prep.> U در داخل
within U در داخل
withindoors U در داخل
interior U داخل
interiors U داخل
inside U داخل
intra U داخل
insides U داخل
anie U داخل
within <prep.> U در داخل
lineball U داخل
interiorly U از داخل
intradivision U در داخل لشگر
intrant U داخل شونده
interurban U داخل شهری
anieoro U به طرف داخل
intraspecific U داخل گونهای
intratheater U در داخل صحنه
anieoro U از داخل به خارج
heave in U کشیدن به داخل
in and out U داخل وخارج
intromit U داخل کردن
introgresseive U داخل شونده
on berth U در داخل بندر
phase in U داخل کردن
intraspecies U داخل گونهای
interservice U داخل قسمت
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
inhaul U به داخل کشیدن
to play at U داخل شدن در
imbark U داخل کردن
immit U داخل کردن
implode U از داخل ترکیدن
implosion U انفجار از داخل
to go into U داخل شدن در
inboard U داخل کشتی
inboard U به طرف داخل
inboard U به سمت داخل
inbound U داخل مرز
to go in U داخل شدن
to get into U داخل شدن در
ingoing U داخل شونده
he is not in it U داخل نیست
to work in U داخل کردن
interneuron U داخل عصبی
interneural U داخل عصبی
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
to cut in U داخل شدن
intermolecular U در داخل ذرات
interchart U در داخل نقشه
work in U داخل کردن
withindoors U افراد داخل
cross hair U خط داخل دوربین
intercellular U داخل سلولی
interior wiring U سیمکشی داخل
inside wiring U سیمکشی داخل
inhaul U به داخل کشنده
uchi uke U دفاع از داخل
grind internally U داخل را ساییدن
ingressive U داخل شونده
impenetrable U داخل نشدنی
ingratiate U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
enters U داخل شدن
entered U داخل کردن
incorporate U داخل کردن
incorporates U داخل کردن
interns U داخل شدن در
entered U داخل شدن
incorporating U داخل کردن
enters U داخل کردن
interning U داخل شدن در
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com