Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
This is the only way to guarantee that ...
U
تنها راه برای تضمین این است که ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i was reserved for it
U
تنها برای من مقدر شده بود
warranties
U
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranty
U
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
unilateral contract
U
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
constant
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constants
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
runs
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
guarantee
U
تضمین
guaranty
U
تضمین
warranty
U
تضمین
guaranty
U
تضمین
gurantee
U
تضمین
guarantees
U
تضمین
assurance
U
تضمین
guaranteed
U
تضمین
guarantee
U
تضمین
assurances
U
تضمین
collateral
U
تضمین
pledge
[archaic]
[guaranty]
U
تضمین
certifies
U
تضمین کردن
certify
U
تضمین کردن
service obligation
U
تضمین خدمت
warrants
U
تضمین حکم
warrant
U
تضمین کردن
embodiment
U
تضمین درج
warranting
U
تضمین حکم
warrants
U
تضمین کردن
warranting
U
تضمین کردن
surety bond
U
تضمین نامه
certifying
U
تضمین کردن
warranted
U
تضمین کردن
warrant
U
تضمین حکم
warranted
U
تضمین حکم
insuring
U
تضمین کردن
indemnification
U
تضمین خسارت
bond
U
تضمین کردن
in bond
U
تحت تضمین
under reserve
U
تحت تضمین
money back
U
تضمین پرداخت
value as security
U
ارزش تضمین
seal
U
نشان تضمین
seals
U
نشان تضمین
bonded
U
تضمین دار
bonded
U
تحت تضمین
bank note
U
چک تضمین شده
back letter
U
گواهی تضمین
security
U
مصونیت تضمین
security
U
گرو تضمین
ensured
U
تضمین کردن
guarantee period
U
مدت تضمین
ensures
U
تضمین کردن
ensuring
U
تضمین کردن
insures
U
تضمین کردن
certified check
U
چک تضمین شده
ensure
U
تضمین کردن
guarantees
U
تامین تضمین کردن
warrent
U
حواله وسیله تضمین
guaranteed
U
تامین تضمین کردن
indemnity
U
تاوان تضمین خسارت
to ensure something
U
تضمین کردن
[چیزی]
indemnities
U
تاوان تضمین خسارت
guaranteed prices
U
قیمتهای تضمین شده
guarantee
U
تامین تضمین کردن
gap in coverage
U
ناکافی بودن تضمین
payment under reserve
U
پرداخت تحت تضمین
voucher
U
مدرک تضمین کننده
bail
U
تضمین ضمانت کردن
vouchers
U
مدرک تضمین کننده
guaranteed
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees
U
ضمانت نامه تضمین کردن
bank paper
U
چک تضمین شده سفته بانکی
guaranty
U
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
warranted rate of growth
U
نرخ رشد تضمین شده
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
guarantee
U
ضمانت نامه تضمین کردن
bank note
U
چک تضمین شده سند در وجه حامل
obligated stocks
U
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
bond
U
تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
exclusive
U
تنها
by one,s self
U
تنها
unique
U
تنها
solo
U
تنها
lonelier
U
تنها
recluses
U
تنها
solos
U
تنها
uniquely
U
تنها
siolus
U
تنها
by oneself
U
تنها
solus
U
تنها
by it self
U
تنها
single
U
تنها
lone
U
تنها
solitary
U
تنها
by yourself
U
تنها
loneliest
U
تنها
mere
U
تنها
alone
U
تنها
lonely
U
تنها
single handed
U
تنها
solitarily
U
تنها
sole
U
تنها
just
U
تنها
soles
U
تنها
unaccompanied
U
تنها
single line
U
خط تنها
out in the cold
<idiom>
U
تنها
single-handed
U
تنها
only
U
تنها
recluse
U
تنها
merest
U
تنها
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
bread alone
U
تنها نان
read only
U
تنها خواندنی
soles
U
تنها انحصاری
Do not leave me alone.
U
من را تنها نگذار.
bare handed
U
دست تنها
sole
U
شالوده تنها
fly by the seat of one's pants
<idiom>
U
دست تنها
wirte only
U
تنها نوشتن
soles
U
شالوده تنها
sole
U
تنها انحصاری
strand
U
تنها گذاشتن
leave alone
U
تنها گذاردن
single haneded
U
دست تنها
aside
U
صحبت تنها
sole argument
U
تنها دلیل
soli
U
تنها خوانان
asides
U
صحبت تنها
lone electron
U
الکترون تنها
strands
U
تنها گذاشتن
to pull a lone oar
U
تنها کارکردن
singly
U
تنها انفرادا
he alone went
U
تنها اورفت
lonesome
U
تنها وبیکس
single
U
تنها یک نفری
leave in the lurch
<idiom>
U
دست تنها گذاشتن
To go alone to the judge .
<proverb>
U
تنها به قاضى رفتن.
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
lonely hearts
U
تنها و جویای همدم
adhoc
U
تنها به این منظور
monological
U
تنها سخن گو خودگووخودشنو
but
U
نه تنها بطور محض
to live to oneself
U
تنها زندگی کردن
not only he came but
U
نه تنها امد بلکه
to pull a lone oar
U
تنها پارو زدن
to reckon with out one's host
U
تنها به قاضی رفتن
out of pure mischief
U
تنها از روی بدجنسی
lone pair electron
U
زوج الکترون تنها
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
zoon
U
تنها محصول یک نطفه واحد
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
lip service
<idiom>
U
تنها زبونی موافقت کردن
bare king
U
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
baring the king
U
تنها کردن شاه شطرنج
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
photon
U
تنها یک الکترون تابش شود
one-track mind
<idiom>
U
تنها به یک چیز فکر کردن
fair-weather friend
<idiom>
U
شخصی که تنها دوست است
His only aim and object is to make afortune .
U
تنها قصدش پولدار شدن است
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i did it only for your sake
U
تنها به خاطرشما این کار را کردم
Leave her alone.
U
اورا تنها (بحال خود ) بگذار
endorsement in blank
U
فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
tapping
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
live out of a suitcase
<idiom>
U
تنها بایک چمدان زندگی کردن
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
monarch
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarchs
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
only death does not tell lies
U
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
You alone can help me.
U
تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
peripheral
U
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
HD
U
ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
You should always be careful walking alone at night.
U
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
sleeping partners
U
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
to disturb any one's privacy
U
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
sleeping partner
U
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
cantilever
U
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
restricted propellant
U
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
front de liberation national
U
فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
latchkey child
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com