English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
I am late. U من دیر کردم.
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
eureka U >من کشف کردم <
iwas late U دیر کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i did that of my own free will U این کار را کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
mere U تنها
single line U خط تنها
single U تنها
unique U تنها
just U تنها
merest U تنها
only U تنها
loneliest U تنها
lonely U تنها
solitary U تنها
solitarily U تنها
exclusive U تنها
recluses U تنها
single handed U تنها
recluse U تنها
uniquely U تنها
lonelier U تنها
single-handed U تنها
lone U تنها
by one,s self U تنها
solus U تنها
by oneself U تنها
siolus U تنها
by yourself U تنها
sole U تنها
by it self U تنها
alone U تنها
unaccompanied U تنها
out in the cold <idiom> U تنها
solo U تنها
solos U تنها
soles U تنها
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
wirte only U تنها نوشتن
single U تنها یک نفری
lonesome U تنها وبیکس
singly U تنها انفرادا
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
Do not leave me alone. U من را تنها نگذار.
asides U صحبت تنها
aside U صحبت تنها
single haneded U دست تنها
soles U تنها انحصاری
bare handed U دست تنها
soles U شالوده تنها
lone electron U الکترون تنها
leave alone U تنها گذاردن
strand U تنها گذاشتن
strands U تنها گذاشتن
bread alone U تنها نان
sole U شالوده تنها
sole argument U تنها دلیل
soli U تنها خوانان
to pull a lone oar U تنها کارکردن
sole U تنها انحصاری
read only U تنها خواندنی
he alone went U تنها اورفت
To go alone to the judge . <proverb> U تنها به قاضى رفتن.
adhoc U تنها به این منظور
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
leave in the lurch <idiom> U دست تنها گذاشتن
lone pair electron U زوج الکترون تنها
out of pure mischief U تنها از روی بدجنسی
not only he came but U نه تنها امد بلکه
but U نه تنها بطور محض
monological U تنها سخن گو خودگووخودشنو
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
lonely hearts U تنها و جویای همدم
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
to live to oneself U تنها زندگی کردن
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
photon U تنها یک الکترون تابش شود
zoon U تنها محصول یک نطفه واحد
one-track mind <idiom> U تنها به یک چیز فکر کردن
lip service <idiom> U تنها زبونی موافقت کردن
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
tap U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
endorsement in blank U فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
i was reserved for it U تنها برای من مقدر شده بود
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
tapping U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
only death does not tell lies U تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
You alone can help me. U تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
This is the only way to guarantee that ... U تنها راه برای تضمین این است که ...
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
HD U ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
to disturb any one's privacy U کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
sleeping partners U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner U شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
cantilever U تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
child U یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
physiocratic system U روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com