Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adhoc
U
تنها به این منظور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pricking
U
منظور
pricks
U
منظور
aims
U
منظور
intentions
U
منظور
intention
U
منظور
purposeless
U
بی منظور
pricked
U
منظور
prick
U
منظور
sake
U
منظور
meaning
U
منظور
meanings
U
منظور
aim
U
منظور
aimed
U
منظور
purposes
U
منظور
purpose
U
منظور
views
U
منظور
viewing
U
منظور
with a view to
U
به منظور
with the intention of
U
به منظور
with the view of
U
به منظور
scope
U
منظور
view
U
منظور
viewed
U
منظور
purpose of the dam
U
منظور از سد
objectless
U
بی منظور
objectives
U
منظور ازعملیات
scope
U
منظور مفاد
scope
U
منظور از عملیات
allocating
U
منظور کردن
allocates
U
منظور کردن
allocate
U
منظور کردن
for publicity purposes
U
به منظور تبلیغ
whereto
U
بچه منظور
to what purpose
U
برای چه منظور
to make allowance
U
منظور کردن
get at
<idiom>
U
منظور داشتن
objectives
U
هدف منظور
objective
U
منظور ازعملیات
objective
U
هدف منظور
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
intention
U
قصد و منظور
whereunto
U
بچه منظور
intentions
U
قصد و منظور
intent
U
معنی منظور
provided
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
laid on
<past-p.>
U
منظور شده
out in the cold
<idiom>
U
تنها
single-handed
U
تنها
by yourself
U
تنها
mere
U
تنها
solitarily
U
تنها
solo
U
تنها
recluses
U
تنها
only
U
تنها
solos
U
تنها
merest
U
تنها
lonely
U
تنها
loneliest
U
تنها
lonelier
U
تنها
solitary
U
تنها
by it self
U
تنها
recluse
U
تنها
single
U
تنها
by one,s self
U
تنها
solus
U
تنها
by oneself
U
تنها
siolus
U
تنها
just
U
تنها
single handed
U
تنها
lone
U
تنها
unique
U
تنها
soles
U
تنها
sole
U
تنها
unaccompanied
U
تنها
uniquely
U
تنها
single line
U
خط تنها
exclusive
U
تنها
alone
U
تنها
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
self defeating
U
علیه منظور خود
self-defeating
U
علیه منظور خود
singly
U
تنها انفرادا
strands
U
تنها گذاشتن
strand
U
تنها گذاشتن
fly by the seat of one's pants
<idiom>
U
دست تنها
leave alone
U
تنها گذاردن
lone electron
U
الکترون تنها
single haneded
U
دست تنها
sole argument
U
تنها دلیل
soli
U
تنها خوانان
to pull a lone oar
U
تنها کارکردن
sole
U
شالوده تنها
sole
U
تنها انحصاری
soles
U
شالوده تنها
soles
U
تنها انحصاری
bread alone
U
تنها نان
wirte only
U
تنها نوشتن
bare handed
U
دست تنها
he alone went
U
تنها اورفت
single
U
تنها یک نفری
Do not leave me alone.
U
من را تنها نگذار.
lonesome
U
تنها وبیکس
read only
U
تنها خواندنی
aside
U
صحبت تنها
asides
U
صحبت تنها
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something
U
منظور انجام کاری را داشتن
malingering
U
تعارض به منظور فرار ازخدمت
What does it exactly mean?
U
منظور از این دقیقا چه است؟
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
U
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
to mean
U
منظور
[داشتن]
این است
to live to oneself
U
تنها زندگی کردن
lone pair electron
U
زوج الکترون تنها
monological
U
تنها سخن گو خودگووخودشنو
not only he came but
U
نه تنها امد بلکه
out of pure mischief
U
تنها از روی بدجنسی
to reckon with out one's host
U
تنها به قاضی رفتن
leave in the lurch
<idiom>
U
دست تنها گذاشتن
but
U
نه تنها بطور محض
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
To go alone to the judge .
<proverb>
U
تنها به قاضى رفتن.
to pull a lone oar
U
تنها پارو زدن
lonely hearts
U
تنها و جویای همدم
assessment
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
bridgeware
U
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
adjutant's call
U
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
assessments
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
photon
U
تنها یک الکترون تابش شود
one-track mind
<idiom>
U
تنها به یک چیز فکر کردن
bare king
U
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
lip service
<idiom>
U
تنها زبونی موافقت کردن
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
zoon
U
تنها محصول یک نطفه واحد
fair-weather friend
<idiom>
U
شخصی که تنها دوست است
baring the king
U
تنها کردن شاه شطرنج
scope
U
طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
capitalized expense
U
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
declared value
U
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
it did not meet our views
U
منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
i was reserved for it
U
تنها برای من مقدر شده بود
live out of a suitcase
<idiom>
U
تنها بایک چمدان زندگی کردن
His only aim and object is to make afortune .
U
تنها قصدش پولدار شدن است
Leave her alone.
U
اورا تنها (بحال خود ) بگذار
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i did it only for your sake
U
تنها به خاطرشما این کار را کردم
tapped
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
endorsement in blank
U
فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
tapping
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tap
U
ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
radical economists
U
منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
replevin
U
طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
treasury stock
U
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
drain joints
U
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
cadastral surveys
U
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
You alone can help me.
U
تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
only death does not tell lies
U
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
monarchs
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
peripheral
U
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
monarch
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
This is the only way to guarantee that ...
U
تنها راه برای تضمین این است که ...
bayed
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
juck work
U
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
kuomintang
U
حزب ناسیونالیست چین که در سال 1981 به منظور مبارزات ضداستعماری شد
retrofit
U
بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
bay
U
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
HD
U
ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
bagger my neihbour trade palicy
U
سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
betterment
U
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
special contracts
U
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
unilateral contract
U
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
You should always be careful walking alone at night.
U
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
sleeping partners
U
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
sleeping partner
U
شریکی که تنها سرمایه دارد و درامور شرکت دخالتی ندارد
to disturb any one's privacy
U
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
superscripsit
U
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
suck wheels
U
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com