Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
decline
U
تنزل کردن کاستن
declined
U
تنزل کردن کاستن
declines
U
تنزل کردن کاستن
declining
U
تنزل کردن کاستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchange depareciation
U
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
shorten
U
مختصر کردن کاستن
shortened
U
مختصر کردن کاستن
shortens
U
مختصر کردن کاستن
fall
U
تنزل کردن
to go backward
U
تنزل کردن
to come down with a run
U
تنزل کردن
degrade
U
تنزل کردن
degrades
U
تنزل کردن
fall off
<idiom>
U
تنزل کردن
defuses
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defusing
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
defused
U
خنثی کردن از وخامت کاستن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
to sink in the scale
U
در مقام تنزل کردن
decayed
U
فاسد شدن تنزل کردن
decay
U
فاسد شدن تنزل کردن
decaying
U
فاسد شدن تنزل کردن
playdown
U
تنزل دادن کوچک کردن
decays
U
فاسد شدن تنزل کردن
kill spring
U
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
declassifying
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified
U
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
shave down
U
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
decelerated
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
U
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
sags
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
pared
U
کاستن
pares
U
کاستن
abates
U
کاستن
abating
U
کاستن
pare
U
کاستن
detracting
U
کاستن
subtracts
U
کاستن
detracts
U
کاستن
reduce
U
کاستن
detracted
U
کاستن
detract
U
کاستن
rebate
U
کاستن
rebates
U
کاستن
discounted
U
کاستن
discounting
U
کاستن
discounts
U
کاستن
to fine down
U
کاستن
discount
U
کاستن
lowering
U
کاستن از
lowered
U
کاستن از
lower
U
کاستن از
lowers
U
کاستن از
to tone down
U
کاستن
lessens
U
کاستن
lessening
U
کاستن
lessened
U
کاستن
lessen
U
کاستن
to cut down
U
کاستن از
extenuatextent
U
کاستن
decreases
U
کاستن
decreased
U
کاستن
subrtraction
U
کاستن
lighten
U
کاستن
decrease
U
کاستن
disquantity
U
کاستن
pull down
U
کاستن
draw off
U
کاستن
subtracting
U
کاستن
reducing
U
کاستن
subtract
U
کاستن
reduces
U
کاستن
abate
U
کاستن
abated
U
کاستن
lightens
U
کاستن
lightening
U
کاستن
lightened
U
کاستن
subtracted
U
کاستن
decrement
U
کاستن پلهای
diminishable
U
قابل کاستن
cheapen
U
ازقیمت کاستن
abirritate
U
ازحساسیت کاستن
disvalue
U
ازارزش کاستن
soften
U
خوابانیدن کاستن
softened
U
خوابانیدن کاستن
cheapened
U
ازقیمت کاستن
to currail expensee
U
از هزینه کاستن
softens
U
خوابانیدن کاستن
cheapens
U
ازقیمت کاستن
decompress
U
ازفشارهوا کاستن
cheapening
U
ازقیمت کاستن
contractions
U
تنزل
decline
U
تنزل
fall
U
تنزل
regress
U
تنزل
declined
U
تنزل
decadency
U
تنزل
declines
U
تنزل
regression
U
تنزل
depreciation
U
تنزل
step backwards
U
تنزل
contraction
U
تنزل
abated
U
تنزل
decrease
U
تنزل
abating
U
تنزل
decreases
U
تنزل
reductions
U
تنزل
abates
U
تنزل
reduction
U
تنزل
degradation
U
تنزل
declining
U
تنزل
set back
U
تنزل
decadence
U
تنزل
degression
U
تنزل
abate
U
تنزل
decreased
U
تنزل
allaying
U
از شدت چیزی کاستن
pull up
U
کاستن سرعت اسب
allayed
U
از شدت چیزی کاستن
allay
U
از شدت چیزی کاستن
allays
U
از شدت چیزی کاستن
unweight
U
کاستن فشار اسکی
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
qualifies
U
ازبدی چیزی کاستن
back off
U
کاستن سرعت در سر پیچ
qualify
U
ازبدی چیزی کاستن
live load reduction
U
کاستن از بار زنده
damping
U
کاستن ازنوسانات دستگاه
extenuate
U
تخفیف دادن کاستن از
lowers
U
تنزل دادن
depressions
U
تنزل ناصافی
deflation
U
تنزل قیمت
lower
U
تنزل دادن
graceful degradation
U
تنزل مطبوع
forfeiture
U
تنزل ارزش
depreciative
U
تنزل دهنده
magnetic decay
U
تنزل مغناطیسی
mark down
U
تنزل قیمت
depreciator
U
تنزل دهنده
depression
U
تنزل افسردگی
fall
U
تنزل کرد ن
degrade
U
تنزل دادن
active
U
تنزل بردار
pejorative
U
تنزل دهنده
degrades
U
تنزل دادن
lowered
U
تنزل دادن
depression
U
تنزل ناصافی
depressions
U
تنزل افسردگی
devaluation
U
تنزل نرخ
retrograde
U
تنزل کننده
demotion
U
تنزل رتبه
decaying
U
خرابی تنزل
degradation
U
تنزل رتبه
reducing
U
تنزل دادن
lowering
U
تنزل دادن
cut rate
U
تنزل قیمت
magnetic declination
U
تنزل مغناطیسی
reduce
U
تنزل دادن
decay
U
خرابی تنزل
decayed
U
خرابی تنزل
degradation
U
تنزل درجه
reduces
U
تنزل دادن
decays
U
خرابی تنزل
devalue
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
decrement
U
میزان کاهش کاستن پلهای
devalued
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
to take something off and pric
U
اندکی از بهای چیزی کاستن
devaluate
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devaluing
U
از ارزش وشخصیت کسی کاستن
slowdowns
U
کاستن سرعت یا میزان چیزی
slowdown
U
کاستن سرعت یا میزان چیزی
compensator
U
وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
a pejorative term
U
عبارتی تنزل دهنده
demoting
U
تنزل رتبه دادن
demoted
U
تنزل رتبه دادن
comedown
U
تنزل رتبه ومقام
currency depreciation
U
تنزل ارزش پول
declining economy
U
اقتصاددر حال تنزل
degrade
U
تنزل رتبه دادن
fluctuable
U
مستعد ترقی و تنزل
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
devaluate
U
تنزل قیمت دادن
degrades
U
تنزل رتبه دادن
fluctuation
U
ترقی و تنزل نوسان
devaluation
U
تنزل قیمت پول
demote
U
تنزل رتبه دادن
devaluing
U
تنزل قیمت دادن
devalues
U
تنزل قیمت دادن
devalued
U
تنزل قیمت دادن
demotes
U
تنزل رتبه دادن
roll back
U
عمل تنزل دادن
devalue
U
تنزل قیمت دادن
shut off
U
کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com