Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
use up
U
تمام شدن مصرف کردن
total consumption burner
U
مشعل تمام مصرف کن
inputted
U
نیروی مصرف شده
input
U
نیروی مصرف شده
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
to be all gone
U
خالی شدن
[به ته رسانیدن]
[مصرف شدن ]
[تمام شدن]
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
to pretend illness
U
نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
to busy oneself
U
خودرا مشغول کردن
to breakin
U
خودرا داخل کردن
to a one's right
U
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
to sow one's wild oats
U
چل چلی خودرا کردن
topull oneself together
U
خودرا جمع کردن
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
hold one's own
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to recover damages
U
خسارت خودرا جبران کردن
hold one's ground
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to declare oneself
U
قصد خودرا افهار کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
To set ones watch .
U
ساعت خودرا میزان کردن
To play ones part .
U
نقش خودرا بازی کردن
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
to bridle one's anger
U
خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to carry oneself
U
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
to put in for
U
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to lick one's
U
لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to secure a debtby a mortagage
U
با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
to cry peccavi
U
بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
eats
U
مصرف کردن
consumes
U
مصرف کردن
to use up
U
مصرف کردن
dismantled
U
بی مصرف کردن
consume
U
مصرف کردن
consumed
U
مصرف کردن
put away
U
مصرف کردن
dismantles
U
بی مصرف کردن
spend
U
مصرف کردن
dismantle
U
بی مصرف کردن
dismantling
U
بی مصرف کردن
eat
U
مصرف کردن
spends
U
مصرف کردن
use up
U
مصرف کردن
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
uses
U
بکاربردن مصرف کردن
uses
U
مصرف استفاده کردن
slather
U
بطورافراط مصرف کردن
use
U
مصرف استفاده کردن
use
U
بکاربردن مصرف کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
to work off
U
مصرف کردن دست کشیدن از
run through
<idiom>
U
اصراف کردن بیهوده مصرف کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
shoot up
<idiom>
U
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
premix
U
قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
expends
U
صرف کردن مصرف کردن
expending
U
صرف کردن مصرف کردن
expend
U
صرف کردن مصرف کردن
expended
U
صرف کردن مصرف کردن
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
to see through
U
تمام کردن
run out of
U
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
fulfills
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
use up
U
تمام کردن
fiddle away
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
integrating
U
تمام کردن
fulfils
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
fulfill
U
تمام کردن
fulfilling
U
تمام کردن
to eat up
U
تمام کردن
get through
U
تمام کردن
forth
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
integrate
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
integrates
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
make a day of it
<idiom>
U
تمام روزکار کردن
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
exhausts
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
hydraulic lift
U
بلند کردن اب به نیروی اب
see out
<idiom>
U
تمام کردن وخارج شدن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
unquote
U
نقل قول را تمام کردن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
ceased
U
بند امدن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
shoot one's wad
<idiom>
U
تمام پول را خرج کردن
cease
U
بند امدن تمام کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
dost
U
بپایان رسانیدن تمام کردن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
ceasing
U
بند امدن تمام کردن
ceases
U
بند امدن تمام کردن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
finishes
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
erasing
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
strike out
U
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erase
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
to rangeoneself
U
خودرا
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
to dress up
U
خودرا اراستن
to d. oneself up
U
خودرا گرفتن
he pretended to be asleep
U
خودرا بخواب زد
to a onself
U
خودرا اراستن
to suppress one's propensities
U
خودرا فرونشاندن
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com