English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phantoplex telegraphy U تلگراف چهار سیمی مرکب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
DC U روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
quadded cable U کابل چهار سیمی
phantomed cable U کابل چهار سیمی
phantom circuit U مدار چهار سیمی
ink writer U در تلگراف مرکب نویس
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
tetrafluoride U فلورید مرکب از چهار اتم فلورین
wire cloth U تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
string quartets U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
bilinear filtering U مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
wire U تلگراف کردن تلگراف زدن
wires U تلگراف کردن تلگراف زدن
non rotating wire rope U طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
combined influence mine U مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
wiry U سیمی
stringed U سیمی
cabled U طناب سیمی
open wire line U خط سیمی هوایی
tightwire U طناب سیمی
three wire system U دستگاه سه سیمی
three wire generator U دینام سه سیمی
open wire line U خط سیمی لخت
stringed instruments U سازهای سیمی
netting U شبکه سیمی
netting U تور سیمی
hawsers U طناب سیمی
hawser U طناب سیمی
greyhounds U غربال سیمی
greyhound U غربال سیمی
wire beater همزن سیمی
backstop U حصار سیمی
wire core U مغزی سیمی
wire drag U لاروب سیمی
wire gauze U توری سیمی
wire hinge U لولای سیمی
lang's lay wire rope U طناب سیمی یک سو
wire netting U تور سیمی
wire rope U طناب سیمی
wire ropes U طنابهای سیمی
cable U طناب سیمی
wirework U کارهای سیمی
griddle U غربال سیمی کارگران
beach matting U تور سیمی ساحلی
sarrated wire rope U طناب سیمی دندانهای
griddles U غربال سیمی کارگران
magnetic wire recording U ضبط صوت سیمی
plated wire memory U حافظه سیمی اندوده
wire netting U بافت توری سیمی
telegraphy U تلگراف
telegraphically U با تلگراف
telegraph U تلگراف
cabled U تلگراف
telegraphed U تلگراف
cable U تلگراف
telegraphing U تلگراف
telegraphs U تلگراف
cablegram U تلگراف
telegraphy U فن تلگراف
telegrams U تلگراف
telegram U تلگراف
screened U تور سیمی نصب کردن
screening, screenings U تور سیمی نصب کردن
screens U تور سیمی نصب کردن
screen U تور سیمی نصب کردن
string band U دسته موزیک سازهای سیمی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi U مرکب الفرس متن الفرس مرکب
screens U تور سیمی پنجره توری دار
cord U سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
cords U سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screen U تور سیمی پنجره توری دار
wired glass U شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
wire glass U شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
omnibus wire U سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
screening, screenings U تور سیمی پنجره توری دار
screened U تور سیمی پنجره توری دار
telegraphs U تلگراف کردن
by wire U بوسیله تلگراف
central office U تلکس و تلگراف
phonoplex telegraphy U تلگراف فونوپلکس
duplex telegraphy U تلگراف دو جهتی
duplex telegraphy U تلگراف دوگانه
wireless telegraphy U تلگراف بیسیم
telegraphs U دستگاه تلگراف
wirelesses U تلگراف بی سیم
wireless U تلگراف بی سیم
telegram U تلگراف کردن
telegraph U دستگاه تلگراف
telegraph U تلگراف کردن
telegraphed U دستگاه تلگراف
telegraphed U تلگراف کردن
telegrams U تلگراف کردن
telegraphing U دستگاه تلگراف
telegraphing U تلگراف کردن
dispensers U نافرهزینه تلگراف
radiotelegraph U تلگراف بی سیم
cable U تلگراف کردن
radio telegraphy U تلگراف بیسیم
telegraph alphabet U الفبای تلگراف
telegraph cable U کابل تلگراف
telegrapher U تلگراف کننده
telegraph apparatus U دستگاه تلگراف
multiple telegraphy U تلگراف چندگانه
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
cabled U تلگراف کردن
cabled U سیم تلگراف
telegraph relay U رله تلگراف
cable U سیم تلگراف
telegraph engineering U تکنیک تلگراف
relay magnet U رله تلگراف
radioteletype U تلگراف بی سیم
radiotelegraphy U تلگراف بی سیم
telegraphic alphabet U الفبای تلگراف
radiotelegraphic U تلگراف بی سیم
spark sending U تلگراف جرقهای
impluse telegraphy U تلگراف ایمپولزی
line telegraphy U تلگراف خطی
radiotelegraph U رادیو تلگراف
telegraphic key شستی تلگراف
telegraph key تکمه تلگراف
dispenser U نافرهزینه تلگراف
viola d'amore U ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
headstay U سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
quadruplex circuit U تلگراف تمام جهتی
quadruplex telephony U تلگراف تمام جهتی
polar duplex telegraphy U تلگراف دو جهتی قطبی
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
radiotelegram U مخابره تلگراف بیسیم
rewires U دوباره تلگراف زدن
rewired U دوباره تلگراف زدن
rewire U دوباره تلگراف زدن
keyboard printing telegraph U تلگراف ثبات تکمهای
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
central telegraph office U مرکز تلگراف اصلی
trunks U تلگراف یا تلفن بدنه
fire alarm telegraph U تلگراف اتش سوزی
trunk U تلگراف یا تلفن بدنه
rewiring U دوباره تلگراف زدن
aerogram U مخابره با تلگراف بی سیم
multiplex telegraphy U تلگراف چند جهتی
quadruplex telegraphy U تلگراف تمام جهتی
wireway U سیم تلگراف و تلفن
surface line U خط تلفن و تلگراف تعجیلی
trommel U غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
cable U پیغام تلگرافی تلگراف زدن
heliographic U مربوط به مخابره تلگراف افتابی
cabled U پیغام تلگرافی تلگراف زدن
surface line U خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
staple U سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
cable suspension bridge U پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
wireless U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wirelesses U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
rope chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
ccitt U کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
relays U دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed U دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay U دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
screening, screenings U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
morse alphabet or code U الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
the wind drowned the strigs U سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
multiplex U مرکب
formant U مرکب
roadster U مرکب
conposite U مرکب
parasyntetic U مرکب
ink pad U مرکب زن
tracing ink U مرکب
combined arms U مرکب
complexity U مرکب
complexities U مرکب
compounded U مرکب
complex U مرکب
inks U مرکب
compound U مرکب
roadsters U مرکب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com