English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
scuttling U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled U غرق کردن اضطراری ناو هبله
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booths U کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth U کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler U وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
telephoning U تلفن کردن
phoning U تلفن کردن
call up <idiom> U تلفن کردن
phones U تلفن کردن
to ring up U تلفن کردن به
telephones U تلفن کردن
telephone U تلفن کردن
phoned U تلفن کردن
telephoned U تلفن کردن
phone U تلفن کردن
emergency generator set U دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
ring up U به کسی تلفن کردن
ring off U قطع کردن تلفن
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
ring off U قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
to tap somebody's telephone [line] U به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
to tap [phone line] U مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
phoned U تلفن تلفن زدن
phone U تلفن تلفن زدن
phoning U تلفن تلفن زدن
phones U تلفن تلفن زدن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
emergency U اضطراری
coactive U اضطراری
involuntary U اضطراری
emergencies U اضطراری
auxiliaries U اضطراری
auxiliary U اضطراری
compulsive U اضطراری
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
maydays U پیام اضطراری
mayday U پیام اضطراری
emergency burial U تدفین اضطراری
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
missed approach U فرود اضطراری
insurance stockage U ذخیره اضطراری
emergency brake U ترمز اضطراری
emergency antenna U انتن اضطراری
emergency air U هوای اضطراری
standby battery U باتری اضطراری
emergency fund U وجوه اضطراری
ditching U فرود اضطراری
emergency works U کارهای اضطراری
emergency valve U شیر اضطراری
emergency risk U ریسک اضطراری
emergency repair U تعمیر اضطراری
emergency lighting U روشنایی اضطراری
emergency exit U در خروج اضطراری
emergency push button U تکمه اضطراری
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
emergency priority U تقدم اضطراری
emergency cartridge U کارتریج اضطراری
emergency maintenance U نگهداشت اضطراری
emergency measure U سنجش اضطراری
emergency conditions U شرایط اضطراری
emergency leave U مرخصی اضطراری
emergency lamp U لامپ اضطراری
emergency ration U جیره اضطراری
emergency exit U خروج اضطراری
emergency treatment U معالجه اضطراری
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
emergency switch U کلید اضطراری
emergency station U محل اضطراری
bingo field U فرودگاه اضطراری
emergency scramble U رهگیری اضطراری
landing mat U باند فرود اضطراری
emergency operation U بهره برداری اضطراری
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
air defense emergency U وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency leave U سطح اماد اضطراری
emergency U فوق العاده اضطراری
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
emergency call U خبر یا مکالمه اضطراری
emergencies U فوق العاده اضطراری
accident ambulance U اتومبیل اضطراری برای حوادث
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
emergency complement U تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
fall back U سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
ditching U فرود اضطراری هواپیما روی اب
autorotation U روش فرود اضطراری هلیکوپتر
fire escape U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
fire escapes U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
calling dial U صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
Emergeny exit . U پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
squawk may day U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call U فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
download U 1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
emergency loading U بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
telephone line U خط تلفن
phoned U تلفن
phoning U تلفن
operator U تلفن چی
phones U تلفن
telephoned U تلفن
telephone code U کد تلفن
telephone operator U تلفن چی
telephone circuit U خط تلفن
telephone jack U جک تلفن
phone U تلفن
service man U تلفن چی
telephoning U تلفن
operators U تلفن چی
telephones U تلفن
telephone U تلفن
telephone exchange U مرکز تلفن
photophone U تلفن نوری
telephone circuit U مدار تلفن
telephone exchanges U مرکز تلفن
telephoner U تلفن کننده
telephone condenser U خازن تلفن
telephone conduit U کانال تلفن
telephone loope U حلقه تلفن
address book U دفترچه تلفن
telephone cord U بند تلفن
telephone charge U هزینه تلفن
telephnone book U دفتر تلفن
telephone book U دفتر تلفن
residance telephone U تلفن منزل
repeating coil U مبدل تلفن
ring up <idiom> U تلفن زدن
headsets U گوشی سر تلفن
party lines U خط خصوصی تلفن
party line U خط خصوصی تلفن
headset U گوشی سر تلفن
telephone d. U دفتر تلفن
telephone cable U کابل تلفن
telephone channel U کانال تلفن
boat telephone U تلفن ساحلی
switchboard U مرکز تلفن
handsets U تلفن در یک قطعه
handset U تلفن در یک قطعه
telephone U تلفن زدن
telephone current U جریان تلفن
radio telephony U تلفن بیسیم
telephone system U سیستم تلفن
telephone switching technique U فن سوئیچینگ تلفن
hand set U گوشی تلفن
telephone station U تلفن خانه
telephone station U جایگاه تلفن
telephone set U دستگاه تلفن
telephone service U سرویس تلفن
telephone ringer U زنگ تلفن
telephone relay U رله تلفن
receiver U گوشی تلفن
telephone transformer U مبدل تلفن
telephony U علم تلفن
central U تلفن چی مرکزی
radiophone U تلفن بیسیم
radiotelephone U تلفن بی سیم
automatic telephone U تلفن خودکار
automatic telephone system U تلفن خودکار
switchboards U مرکز تلفن
extension U تلفن فرعی
telephore e. U مرکز تلفن
log U شماره تلفن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com