English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vanishing point U نقطه تلاقی
intersection point U نقطه تلاقی
point of intersection U نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تلاقی
crossing U نقطه تلاقی دوراهی
telematics U نقطه تلاقی راه دور وپردازش خودکار اطلاعات
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
conflux U تلاقی
confluences U تلاقی
weaving U تلاقی
confluence U تلاقی
anastomois U تلاقی
collision U تلاقی
collisions U تلاقی
anastomosis U تلاقی
tangency U تلاقی
incidence matrix U ماتریس تلاقی
commissure U محل تلاقی
gantlet U تلاقی کردن
interactional points U نقاط تلاقی
meetings U تلاقی همایش
meeting U تلاقی همایش
groins U محل تلاقی دوطاق
groin U محل تلاقی دوطاق
countering U باجه تلاقی کردن
countered U باجه تلاقی کردن
counter U باجه تلاقی کردن
redezvous U محل تلاقی یکانها
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
quits U بی حساب تلاقی شده
outfall U محل تلاقی دوابریز
meeting U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
weaving distance U طول تلاقی مسافت همبری
meetings U تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
confluences U اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
concourse U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
gantlet U : محل تلاقی دو خط راه اهن
csma/cd U دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
concourses U محل تلاقی چندخیابان یا جاده
confluence اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
creasing U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creased U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
crease U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
passing place U محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
junction well U چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
synchronous operation U عملیات همزمان
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
point of application of a force U نقطه فرود نیرو
worked U انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
work U انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
coincide U همزمان بودن
synchrinized U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
coinciding U همزمان بودن
initial point U نقطه شروع عملیات
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
evacuation U تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
contemporaries U همزمان
synchronic U همزمان
contemporary U همزمان
simultaneous U همزمان
coincidentally U همزمان
synchronous U همزمان
synchronizer U همزمان گر
parallelling U همزمان
isochronous U همزمان
simultaneously U همزمان
isochrone U همزمان
parallels U همزمان
paralleled U همزمان
concurrent U همزمان
paralleling U همزمان
parallel U همزمان
parallelled U همزمان
proportional U همزمان
synchronises U همزمان کردن
concentred elimination U حذف همزمان
synchronised U همزمان کردن
syncheronous communications U مخابره همزمان
simultaneity U همزمانی همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
selsyn U موتور همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronising U همزمان کردن
concurrently U اجرای همزمان
concurrent U همرو همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
synchronizes U همزمان کردن
simultaneous processing U پردازش همزمان
synchronize U همزمان کردن
concentred reaction U واکنش همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronization U همزمان سازی
synchronous reactance U راکتانس همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronizing U همزمان سازی
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronic U همگاه همزمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com