English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retaliation U تلافی کردن مقابله کردن به مثل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
counter U مقابله کردن تلافی کردن
countered U مقابله کردن تلافی کردن
countering U مقابله کردن تلافی کردن
Other Matches
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
checks U مقابله کردن مقابله
checked U مقابله کردن مقابله
check U مقابله کردن مقابله
reciprocate U تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocates U تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated U تلافی کردن عمل متقابل کردن
retaliates U تلافی کردن
reciprocates U تلافی کردن
reciprocated U تلافی کردن
avenge U تلافی کردن
retaliate U تلافی کردن
avenged U تلافی کردن
recoups U تلافی کردن
retaliated U تلافی کردن
avenges U تلافی کردن
recouping U تلافی کردن
reprisals U تلافی کردن
to make r. U تلافی کردن
to make reprisal U تلافی کردن
retaliating U تلافی کردن
reprisal U تلافی کردن
wrathful U تلافی کردن
pay U تلافی کردن
recoup U تلافی کردن
reciprocate U تلافی کردن
avenging U تلافی کردن
pays U تلافی کردن
recouped U تلافی کردن
paying U تلافی کردن
to pay home U تلافی کامل کردن
reprise U خرج تلافی کردن
rewarded U سزا تلافی کردن
reward U سزا تلافی کردن
rewardable U سزا تلافی کردن
rewards U سزا تلافی کردن
reluctate U مقابله کردن بی میلی کردن
to pay out U تنبیه کردن تلافی دراوردن
countering U مقابله کردن
beard U مقابله کردن
repelled U مقابله کردن
counter U مقابله کردن
countered U مقابله کردن
repels U مقابله کردن
collate U مقابله کردن
collates U مقابله کردن
beards U مقابله کردن
repel U مقابله کردن
acounter U مقابله کردن
collated U مقابله کردن
collating U مقابله کردن
repelling U مقابله کردن
collating U مقابله وتطبیق کردن
checks U مقابله کردن بررسی
check U مقابله کردن بررسی
collated U مقابله وتطبیق کردن
checked U مقابله کردن بررسی
collates U مقابله وتطبیق کردن
parity check U مقابله کردن توازن
collate U مقابله وتطبیق کردن
rencounter U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
retaliation U تلافی
greets U تلافی
reprisals U تلافی
greeted U تلافی
incidence U تلافی
greet U تلافی
reprisal U تلافی
wanion U تلافی
compensations U تلافی
marque U تلافی
amends U تلافی
retribution U تلافی
compensation U تلافی
tits U تلافی
tit U تلافی
vindictive U تلافی
restitution U جبران تلافی
recompense U جبران تلافی
compensator U تلافی کننده
rewards U مزد تلافی
by way of reciprocation U در تلافی [کاری]
recompensed U جبران تلافی
recompenses U جبران تلافی
reward U مزد تلافی
vindictive U تلافی کننده
retaliator U متضمن تلافی
recompensing U جبران تلافی
in return U در تلافی [کاری]
rewardable U مزد تلافی
wrathful U تلافی دراوردن
repay U تلافی پس دادن به
retortion U تلافی بعین
retortion U تلافی عینی
repaying U تلافی پس دادن به
repays U تلافی پس دادن به
retaliative U تلافی کننده
rewarded U مزد تلافی
to make reprisal U تلافی در اوردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
retort U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل تلافی
to take vengeance on a person U تلافی برکسی دراوردن
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
to serve one out U تلافی بسر کسی دراوردن
serve one out U تلافی بسر کسی دراوردن
Touché! U خوب تلافی کردی! [در بحثی]
i will return his kindness U مهربانی او را تلافی خواهم کرد
i paid him out well U خوب تلافی بسرش دراوردم
counterview U مقابله
bucking U مقابله
opposition U مقابله
checks U مقابله
check U مقابله
confrontations U مقابله
contrasted U مقابله
contrast U مقابله
checked U مقابله
checking U مقابله
controlment U مقابله
contrasting U مقابله
confrontation U مقابله
collations U مقابله
collation U مقابله
contrasts U مقابله
transfer check U مقابله
echo check U مقابله
to give one his revenge U فرصت جبران یا تلافی بحریف دادن
to take vengeance on any one U تلافی بر سر کس در اوردن از کسی انتقام گرفتن
modulo n check U مقابله به پیمانه
dynamic check U مقابله پویا
crossecheck U مقابله مجدد
sum check U مقابله جمعی
spell checker U مقابله گر املائی
reciprocity U مقابله به مثل
limit check U مقابله حدود
retaliation U مقابله به مثل
sight check U مقابله چشمی
parity checking U مقابله توازن
data check U مقابله داده ها
opposability U مقابله پذیری
algebra U جبر و مقابله
cross-examinations U پرسش و مقابله
system check U مقابله سیستم
cross-examination U پرسش و مقابله
overflow check U مقابله سرریز
cyclic check U مقابله چرخهای
diagnostic check U مقابله تشخیصی
parity check U مقابله توازن
parity check U مقابله ایستایی
sight check U مقابله نظری
selection check U مقابله گزینش
spot check U مقابله موضعی
check boxes U جعبههای مقابله
twin check U مقابله توام
casting out nines U مقابله نه نهی
visual check U مقابله بصری
visual check U مقابله دیداری
built in check U مقابله توکار
arithmetic check U مقابله حسابی
bucking coil U پیچک مقابله
sequence checking U مقابله ترتیبی
sequence check U مقابله ترتیب
automatic check U مقابله خودکار
loop checking U مقابله حلقه
check indicator U نماینده مقابله
spot checks U مقابله موضعی
validity check U مقابله اعتبار
checks and balance U کنترل و مقابله
checklist U سیاهه مقابله
check point U نقطه مقابله
check list U سیاهه مقابله
marginal check U مقابله مرزی
congruous U درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
vertical parity check U مقابله توان عمدی
odd even check U مقابله فرد و زوج
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
longitudinal redundancy check U مقابله افزونگی طولی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com