Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pay home
U
تلافی کامل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retaliating
U
تلافی کردن
reprisals
U
تلافی کردن
recouping
U
تلافی کردن
wrathful
U
تلافی کردن
avenges
U
تلافی کردن
reciprocate
U
تلافی کردن
pay
U
تلافی کردن
paying
U
تلافی کردن
reciprocates
U
تلافی کردن
pays
U
تلافی کردن
avenging
U
تلافی کردن
retaliates
U
تلافی کردن
retaliated
U
تلافی کردن
to make r.
U
تلافی کردن
recoup
U
تلافی کردن
recouped
U
تلافی کردن
recoups
U
تلافی کردن
reciprocated
U
تلافی کردن
to make reprisal
U
تلافی کردن
avenge
U
تلافی کردن
avenged
U
تلافی کردن
retaliate
U
تلافی کردن
reprisal
U
تلافی کردن
reprise
U
خرج تلافی کردن
rewarded
U
سزا تلافی کردن
rewardable
U
سزا تلافی کردن
rewards
U
سزا تلافی کردن
reward
U
سزا تلافی کردن
to pay out
U
تنبیه کردن تلافی دراوردن
reciprocates
U
تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocate
U
تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated
U
تلافی کردن عمل متقابل کردن
retaliation
U
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
countered
U
مقابله کردن تلافی کردن
counter
U
مقابله کردن تلافی کردن
countering
U
مقابله کردن تلافی کردن
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
finish
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
roundest
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
rest up
U
استراحت کامل کردن
overhaul
U
اوراق کردن کامل
overhauls
U
اوراق کردن کامل
to rest up
U
استراحت کامل کردن
overhauled
U
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
overhauling
U
اوراق کردن کامل
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
completing
U
کامل کردن انجام دادن
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
completed
U
کامل کردن انجام دادن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
completes
U
کامل کردن انجام دادن
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
complete
U
کامل کردن انجام دادن
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
model
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
models
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
modelled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modeled
U
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
integrate
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
tits
U
تلافی
reprisal
U
تلافی
tit
U
تلافی
compensation
U
تلافی
incidence
U
تلافی
marque
U
تلافی
compensations
U
تلافی
retaliation
U
تلافی
greet
U
تلافی
amends
U
تلافی
wanion
U
تلافی
greeted
U
تلافی
greets
U
تلافی
vindictive
U
تلافی
reprisals
U
تلافی
retribution
U
تلافی
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
thorough
U
بطور کامل کامل
recompense
U
جبران تلافی
recompenses
U
جبران تلافی
reward
U
مزد تلافی
recompensed
U
جبران تلافی
repaying
U
تلافی پس دادن به
vindictive
U
تلافی کننده
retaliative
U
تلافی کننده
compensator
U
تلافی کننده
to make reprisal
U
تلافی در اوردن
wrathful
U
تلافی دراوردن
repays
U
تلافی پس دادن به
repay
U
تلافی پس دادن به
retortion
U
تلافی بعین
retortion
U
تلافی عینی
retaliator
U
متضمن تلافی
rewardable
U
مزد تلافی
recompensing
U
جبران تلافی
rewarded
U
مزد تلافی
in return
U
در تلافی
[کاری]
restitution
U
جبران تلافی
rewards
U
مزد تلافی
by way of reciprocation
U
در تلافی
[کاری]
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
retorts
U
جواب متقابل تلافی
to take vengeance on a person
U
تلافی برکسی دراوردن
retort
U
جواب متقابل تلافی
serve one out
U
تلافی بسر کسی دراوردن
to serve one out
U
تلافی بسر کسی دراوردن
i paid him out well
U
خوب تلافی بسرش دراوردم
unrequited
U
بدون تلافی یا عمل متقابل
i repaid his kindress in kind
U
مهربانی او را عینا` تلافی کردم
Touché!
U
خوب تلافی کردی!
[در بحثی]
i will return his kindness
U
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
to give one his revenge
U
فرصت جبران یا تلافی بحریف دادن
to take vengeance on any one
U
تلافی بر سر کس در اوردن از کسی انتقام گرفتن
congruous
U
درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
to get one's own back
U
تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
She's done so much for us, we need to repay her somehow.
U
او
[زن]
این همه به ما کمک کرد. یکجوری باید تلافی بکنیم.
factorize
U
تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
exacts
U
کامل
exact
U
کامل
unmitigated
U
کامل
exacted
U
کامل
plenaries
U
کامل
main
U
کامل
totals
U
کامل
unabridged
U
کامل
full-fledged
U
کامل
in a entireness of state
U
کامل
of ripe years
U
کامل
plenary
U
کامل
full fledged
U
کامل
wall-to-wall
U
کامل
totaled
U
کامل
totaling
U
کامل
entire
U
کامل
completing
U
کامل
large
U
کامل
larger
U
کامل
completes
U
کامل
semibreves
U
نت کامل
semibreve
U
نت کامل
total
U
کامل
unqualified
U
کامل
perfect
U
کامل
stark
U
کامل
starker
U
کامل
starkest
U
کامل
starkly
U
کامل
absolute
U
کامل
absolutes
U
کامل
searching
U
کامل
saturation
U
کامل
largest
U
کامل
fullest
U
کامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com