Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assessments
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
declared value
U
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
system follow up
U
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
cadastral surveys
U
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
assessment
U
تعیین مالیات
assessments
U
تعیین مالیات
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
hard sectored
U
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
timing disc
U
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
rates
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax
U
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
pert
U
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
assessments
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
levied
U
اخذ مالیات مالیات
levies
U
اخذ مالیات مالیات
levy
U
مالیات بندی مالیات
levy
U
اخذ مالیات مالیات
taxation
U
مالیات بندی مالیات
levied
U
مالیات بندی مالیات
levying
U
اخذ مالیات مالیات
levying
U
مالیات بندی مالیات
levies
U
مالیات بندی مالیات
calender
U
تقویم
calendar
U
تقویم
calendars
U
تقویم
ratings
U
تقویم
rating
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
evaluations
U
تقویم
appraisal
U
تقویم
valuations
U
تقویم
valuation
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
desktop
U
تقویم
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
calendars
U
تقویم ورزشی
values
U
تقویم کردن
assessment
U
تقویم براورد
valuing
U
تقویم کردن
calendar
U
تقویم ورزشی
assess
U
تقویم کردن
ephemeris
U
تقویم نجومی
ephermeris
U
تقویم نجومی
assesses
U
تقویم کردن
assessed
U
تقویم کردن
assessing
U
تقویم کردن
estimating
U
تخمین تقویم
value
U
تقویم کردن
assessments
U
تقویم براورد
estimates
U
تخمین تقویم
julain date
U
تقویم ژولین
apprising
U
تقویم کردن
apprise
U
تقویم کردن
evaluate
U
تقویم کردن
information processing
U
تقویم اخبار
apprises
U
تقویم کردن
evaluated
U
تقویم کردن
almanach
U
تقویم نجومی
evaluating
U
تقویم کردن
air almanac
U
تقویم هوانوردی
estimate
U
تخمین تقویم
appraiser
U
تقویم کننده
estimated
U
تخمین تقویم
evaluates
U
تقویم کردن
address calendar
U
تقویم نجومی
appraisable
U
قابل تقویم
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
estimations
U
پیش بینی تقویم
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
misvalue
U
اشتباها تقویم کردن
estimation
U
پیش بینی تقویم
misestimate
U
بناحق تقویم کردن
kalendar
U
تقویم گاه نما
September
U
نهمین ماه تقویم مسیحی
appraised
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraise
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraises
U
تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
appraising
U
تقویم کردن تخمین زدن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
purpose of the dam
U
منظور از سد
purpose
U
منظور
aim
U
منظور
aimed
U
منظور
view
U
منظور
scope
U
منظور
purposes
U
منظور
views
U
منظور
viewing
U
منظور
viewed
U
منظور
with a view to
U
به منظور
pricks
U
منظور
pricking
U
منظور
purposeless
U
بی منظور
aims
U
منظور
intentions
U
منظور
objectless
U
بی منظور
with the intention of
U
به منظور
sake
U
منظور
meaning
U
منظور
meanings
U
منظور
pricked
U
منظور
intention
U
منظور
with the view of
U
به منظور
prick
U
منظور
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
allocating
U
منظور کردن
allocate
U
منظور کردن
allocates
U
منظور کردن
get at
<idiom>
U
منظور داشتن
whereto
U
بچه منظور
to make allowance
U
منظور کردن
to what purpose
U
برای چه منظور
whereunto
U
بچه منظور
for publicity purposes
U
به منظور تبلیغ
objective
U
هدف منظور
objective
U
منظور ازعملیات
objectives
U
منظور ازعملیات
objectives
U
هدف منظور
scope
U
منظور مفاد
scope
U
منظور از عملیات
intentions
U
قصد و منظور
intention
U
قصد و منظور
intent
U
معنی منظور
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
provided
<adj.>
<past-p.>
U
منظور شده
laid on
<past-p.>
U
منظور شده
sidekick
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
self-defeating
U
علیه منظور خود
self defeating
U
علیه منظور خود
adhoc
U
تنها به این منظور
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
U
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
to mean to do something
U
منظور انجام کاری را داشتن
What does it exactly mean?
U
منظور از این دقیقا چه است؟
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
to mean
U
منظور
[داشتن]
این است
malingering
U
تعارض به منظور فرار ازخدمت
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
indiction
U
ارزیابی
attack assessment
U
ارزیابی تک
estimating
U
ارزیابی
estimate
U
ارزیابی
appraisement
U
ارزیابی
assessments
U
ارزیابی
estimated
U
ارزیابی
estimates
U
ارزیابی
assessment
U
ارزیابی
it was valued at rials 000
U
ارزیابی شد
appraisal
U
ارزیابی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com