Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gavelkind
U
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
triply
U
بطور سه برابر
trebly
U
بطور سه برابر
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
indivisibly
U
بطور غیرقابل تقسیم
divisibly
U
بطور قابل تقسیم
spot checks
U
بطور چند در میان ازمودن
spot check
U
بطور چند در میان ازمودن
gerrymander
U
تقسیم حوزههای انتخاباتی وغیره بطور غیر عادلانه
peers of iveland
U
بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
U
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
wills
U
وصیت وصیت نامه
willed
U
وصیت وصیت نامه
will
U
وصیت وصیت نامه
autotomic
U
متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomous
U
متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
doubled
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
densities
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
U
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
U
سه برابر سه برابر کردن
bequests
U
وصیت
bequest
U
وصیت
injunction
U
وصیت
testaments
U
وصیت
injunctions
U
وصیت
testament
U
وصیت
intestate
U
بدون وصیت
will
U
وصیت وصایا
bequeath
U
وصیت کردن
will
U
وصیت کردن
hand down
<idiom>
U
وصیت کردن
he died intestate
U
بی وصیت مرد
nuncupative will
U
وصیت شفاهی
testaments
U
وصیت نامه
intestate
U
متوفای بی وصیت
to make one's will
U
وصیت کردن
testamentary
U
مطابق با وصیت
willed
U
وصیت وصیتنامه
bequeaths
U
وصیت کردن
bequeathing
U
وصیت کردن
wills
U
وصیت کردن
testate
U
وصیت کرده
testator
U
وصیت کننده
wills
U
وصیت وصایا
wills
U
وصیت وصیتنامه
possessory will
U
وصیت تملیکی
making a will
U
وصیت کردن
make one's will
U
وصیت کردن
testate
U
دارای وصیت
contractual will
U
وصیت عهدی
will
U
وصیت وصیتنامه
testament
U
وصیت نامه
universal legacy
U
وصیت مطلق
willed
U
وصیت کردن
make a will
U
وصیت کردن
willed
U
وصیت وصایا
testamentary
U
وصیت شده
bequeathed
U
وصیت کردن
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
intestate death
U
موت بدون وصیت
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
testaments
U
تدوین وصیت نامه
intestate
U
فاقد وصیت نامه
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
law of succession
U
حقوق ارث و وصیت
testament
U
تدوین وصیت نامه
intestacy
U
فوت پیش از وصیت
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
willed
U
با وصیت واگذارکردن خواستن
to nuncupate a will
U
زبانی وصیت کردن
wills
U
با وصیت واگذارکردن خواستن
will
U
با وصیت واگذارکردن خواستن
testamentary
U
وابسته به وصیت نامه
devise
U
تعبیه کردن وصیت نامه
demise
U
انتقال دادن مال با وصیت
devised
U
تعبیه کردن وصیت نامه
devises
U
تعبیه کردن وصیت نامه
devising
U
تعبیه کردن وصیت نامه
begueath
U
تملیک مال به وسیله وصیت
intestate
U
کسی که بدون وصیت می میرد
d. will
U
پیش نویس یا وصیت نامه
republication of will
U
اعاده اعتبار وصیت نامه
testacy
U
تهیه وتدوین وصیت نامه
testate
U
وصیت کردن شهادت دادن
testate
U
متوفایی که وصیت کرده باشد
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
probate
U
رونوشت گواهی شده وصیت نامه
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
intestate
U
کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
devises
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
intestable
U
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
his heart sank
U
دل مرده شد
low spirited
U
دل مرده
defunct
U
مرده
exanimate
U
مرده
one man
U
یک مرده
lifeless
U
مرده
extinct
U
مرده
vapid
U
مرده
low-spirited
U
دل مرده
in the dust
U
مرده
at rest
U
مرده
hearses
U
مرده کش
deceased
U
مرده
one-man
U
یک مرده
hearse
U
مرده کش
six feet under
<idiom>
U
مرده
dead
U
مرده
swell
U
موج مرده
exanimate
U
دل مرده وبیروح
idle turn
U
کلاف مرده
idle wire
U
سیم مرده
inhumationist
U
مرده خاک کن
dead storage
U
گنجایش مرده
widowers
U
مرد زن مرده
swelled
U
موج مرده
still born
U
مرده بدنیاامده
parted
U
درگذشته مرده
stillbirth
U
مرده زاد
stillbirths
U
مرده زاد
morgues
U
مرده خانه
widower
U
مرد زن مرده
ground swell
U
موج مرده
slaked lime
U
اهک مرده اهک مرده
defunct
U
مرده درگذشته
death mask
U
قیافه مرده
lyke wake
U
پاسبانی مرده در شب
death masks
U
قیافه مرده
air slaked lime
U
اهک مرده
blate
U
روح مرده
swells
U
موج مرده
morgue
U
مرده خانه
necrophagous
U
مرده خوار
deadness
U
حالت مرده
death day
U
سال مرده
autopsies
U
تشریح مرده
resurrectionist
U
مرده دزد
death feigning
U
مرده نمایی
cremations
U
مرده سوزانی
dead band
U
نوار مرده
dead as a d.
U
بکلی مرده
dead load
U
بار مرده
living corpse
U
مرده متحرک
cremation
U
مرده سوزانی
down with him
U
مرده باد
autopsy
U
تشریح مرده
resurrection man
U
مرده دزد
necromania
U
مرده پرستی
necrolatry
U
مرده پرستی
necrophilia
U
مرده گرایی
necrophobia
U
مرده هراسی
necropsy
U
مرده نگری
dead ball
U
توپ مرده
dead volume
U
حجم مرده
deadball
U
توپ مرده
dead time
U
زمان مرده
murrain
U
گوشت مرده
dead storage
U
حجم مرده
out of play
U
توپ مرده
necrophagous
U
مرده خور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com