Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
market segmentation
U
تقسیم بازار
sharing the market
U
تقسیم بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
collusion
U
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
Other Matches
walras law
U
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dumping
U
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research
U
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
market failure
U
شکست بازار نارسائی بازار
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
market value
U
در بازار قیمت بازار
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
marketed
U
بازار
the mareet was weak
U
بازار
trone
U
بازار
bazaar
U
بازار
bazaars
U
بازار
market
U
بازار
market places
U
بازار
market place
U
بازار
shopping center
U
بازار
markets
U
بازار
mart
U
بازار
agora
U
بازار
cloth-hall
U
بازار
home market
U
بازار داخلی
market risk
U
خطر بازار
historical cost
U
قیمت بازار
market system
U
نظام بازار
imperfect market
U
بازار ناقص
labor market
U
بازار کار
market segmentation
U
تجزیه بازار
loan market
U
بازار وام
market share
U
سهم بازار
perfect market
U
بازار کامل
market appraisal
U
سنجش بازار
sale
U
بازار فروش
market survey
U
بررسی بازار
gold market
U
بازار طلا
market price
U
قیمت بازار
Common Market
U
بازار مشترک
market penetration
U
نفوذ به بازار
market review
U
بررسی بازار
sales area
U
بازار فروش
market overt
U
بازار اشکار
market oriented
U
در جهت بازار
outlet
U
بازار فروش
outlets
U
بازار فروش
marketing
U
بازار یابی
market demand
U
تقاضای بازار
market equilibrium
U
تعادل بازار
market failure
U
ناتوانی بازار
market economies
U
اقتصاد بازار
supermarket
U
ابر بازار
market mechanism
U
مکانیسم بازار
market economy
U
اقتصاد بازار
marketplace
U
بازار گاه
market research
U
بررسی بازار
market prices
U
قیمتهای بازار
market freedom
U
ازادی بازار
market leader
U
پیشرو بازار
market functions
U
وفائف بازار
market leader
U
پیشقدم در بازار
supermarkets
U
ابر بازار
market opportunity
U
فرصت بازار
market structure
U
ساخت بازار
market structure
U
بنیان بازار
market trends
U
روندهای بازار
market forces
U
نیروهای بازار
oil market
U
بازار نفت
narrow market
U
بازار محدود
money markets
U
بازار پول
money market
U
بازار پول
market trust
U
بازار انحصاری
market value
U
قیمت بازار
market imperfection
U
نقص بازار
emporiums
U
بازار بزرگ
dead market
U
بازار کساد
carpet market
U
بازار فرش
credit market
U
بازار اعتباری
county fair
U
بازار روز
county fair
U
بازار مکاره
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
aggregate market supply
U
عرضه کل بازار
dead market
U
بازار کم فروش
bourse
U
بازار سهام
black market
U
بازار سیاه
black markets
U
بازار سیاه
commodity market
U
بازار کالا
capital market
U
بازار سرمایه
bearish market
U
بازار رو به افول
brand leader
U
پیشرو در بازار
financial market
U
بازار مالی
mart
U
بازار مالی
gluts
U
پر کردن بازار
glut
U
پر کردن بازار
bullion market
U
بازار شمش
buyers market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازار خرید
bullish market
U
بازار رو به رونق
bullish market
U
بازار احتکاری
open market
U
بازار ازاد
seller's market
U
بازار فروشنده
download
U
بازار کارافتاده
the market is dull
U
بازار کساداست
free markets
U
بازار ازاد
tenor
U
بازار سلف
tenors
U
بازار سلف
exchange market
U
بازار اسعار
spot market
U
بازار نقدی
fair market
U
هفته بازار
fair market
U
بازار مکاره
falling market
U
بازار رو به زوال
open market
U
بازار باز
free market
U
بازار ازاد
foreign exchange market
U
بازار ارز
foreign market
U
بازار خارج
slumps
U
کسادی بازار
slumping
U
کسادی بازار
slumped
U
کسادی بازار
emporia
U
بازار بزرگ
widening of market
U
گسترش بازار
domestic market
U
بازار داخلی
emporium
U
بازار بزرگ
EEC
U
بازار مشترک
wage market
U
بازار دستمزد
competitions
U
بازار ازاد
slump
U
کسادی بازار
competition
U
بازار ازاد
home market
U
بازار داخل کشور
black market operations
U
عملیات بازار سیاه
free market economy
U
اقتصاد بازار ازاد
market grades and grading
U
طبقه بندی بازار
market forces
U
عوامل موثردر بازار
bull the market
U
بازار را گرم کردن
break into the market
U
در بازار رسوخ کردن
commodity market
U
بازار مواد اولیه
initial campaign
U
معرفی کالا به بازار
dual labor market
U
بازار کار دوگانه
free market system
U
نظام بازار ازاد
market imperfection
U
ناقص بودن بازار
cornering the market
U
قبضه نمودن بازار
cooling period
U
زمان بازار خراب کن
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
market directed economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار
market leader
U
دارای رهبریت بازار
exchange intervention
U
دخالت در بازار ارز
market clearing price
U
قیمت تعادل در بازار
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
baltic exchange
U
بازار بورس بالتیک
exchange market
U
بازار داد و ستد
market mechanism
U
طرز کار بازار
product launch
U
جا انداختن محصول در بازار
markets
U
به بازار عرضه کردن
markets
U
در بازار دادوستد کردن
market
U
بازار فروش
[اقتصاد]
marketed
U
در بازار دادوستد کردن
market
U
به بازار عرضه کردن
market
U
در بازار دادوستد کردن
To depress the market .
U
بازار را کساد کردن
launched
U
جا انداختن کالا در بازار
open market operations
U
عملیات بازار ازاد
open market price
U
قیمت بازار ازاد
open market rate
U
نرخ بازار ازاد
launches
U
جا انداختن کالا در بازار
launching
U
جا انداختن کالا در بازار
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
organized market
U
بازار سازمان یافته
launch
U
جا انداختن کالا در بازار
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
marketability
U
قابلیت عرضه در بازار
organizing
U
بازار سازمان یافته
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
spot market
U
بازار معاملات نقدی
the market is dull
U
بازار راکد است
market rate of interest
U
نرخ بهره بازار
marketed
U
به بازار عرضه کردن
security market
U
بازار اوراق بهادار
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
securities market
U
بازار اوراق بهادار
organizes
U
بازار سازمان یافته
organises
U
بازار سازمان یافته
organize
U
بازار سازمان یافته
organising
U
بازار سازمان یافته
roll out
U
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
go to the school of hard knocks
<idiom>
U
در کوچه و بازار یاد گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com