English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
approximately U تقریبا به درستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nighly U تقریبا
about <adv.> U تقریبا
nears U تقریبا
sort of U تقریبا
nearest U تقریبا
almost U تقریبا
all but U تقریبا
just about <idiom> تقریبا
approx U تقریبا
not much of <idiom> U تقریبا بد
near U تقریبا
near- U تقریبا
neared U تقریبا
nearing U تقریبا
some U تقریبا
roughly U تقریبا"
nearer U تقریبا
approximately U تقریبا
proximately U تقریبا"
by a U تقریبا
roughly <adv.> U تقریبا
circa U تقریبا
nearly U تقریبا
well nigh U تقریبا
feckly U تقریبا
well-nigh U تقریبا
practically U تقریبا"
next door to U تقریبا
much U تقریبا
pretty much U تقریبا
wellnigh U تقریبا
inexactly U تقریبا
about two years U تقریبا`
squarish U تقریبا مربع
subovate U تقریبا بیضی
semis U تقریبا نصف
semi U تقریبا نصف
scarcely ever U تقریبا هیچوقت
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
next to impossible U تقریبا نشدنی
nip and tuck U تقریبا برابر
near vertical U تقریبا عمودی
about two years U تقریبا` دو سال
gravel blind U تقریبا کور
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
it is much the same U تقریبا همان است
nigh U تقریبا نزدیک شدن
around 3 in the morning U تقریبا ساعت ۳ صبح
go near to do something U تقریبا کاری را کردن
nlq U کیفیت تقریبا" عالی
disobedience U تقریبا" معادل desertion
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
two cents <idiom> U تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
approximating U آنچه تقریبا درست است
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
accuracy U درستی
imprecision U نا درستی
genuineness U درستی
validity U درستی
preciseness U درستی
integrality U درستی
correctitude U درستی
justness U درستی
exactness U درستی
correctness U درستی
aright <adv.> U به درستی
correctly <adv.> U به درستی
justly U به درستی
precision U درستی
duly <adv.> U به درستی
justly <adv.> U به درستی
properly <adv.> U به درستی
rightly <adv.> U به درستی
legitimacy U درستی
integrity U درستی
soundness U درستی
exactitude U درستی
straightness U درستی
rightness U درستی
trueness U درستی
rightfully <adv.> U به درستی
uprightness U درستی
rightfulness U درستی
fidelity U درستی
side cast U پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
truth table U جدول درستی
the a of a trans lation U درستی ترجمه
to verifty a staement U درستی ونادرستی
validation U تنفیذ درستی
propriety of behaviour U درستی رفتار
truth value U ارزش درستی
rectitude U راستی درستی
justice U درستی دادگستری
honesty U درستکاری درستی
truth U درستی صداقت
truths U درستی صداقت
honestly U از روی درستی
damchi U راستی و درستی
jetstream U باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
function U انجام عمل به درستی
to foel U حال درستی نداشتن
functions U انجام عمل به درستی
functioned U انجام عمل به درستی
uprightaess U درستی راستی عدالت
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
bona fide U به طور جدی به درستی
accuracy U درجه دقت درستی
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
truth table U جدول درستی جذول صحت
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
Veitch diagram U نمایش گرافیکی جدول درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
accurately U به درستی و بدون هر گونه خطا
He seems to be an honest man. U آدم درستی بنظرمی آید
true false test U ازمایش درستی ونادرستی چیزی
cynic <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
cynical <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
cynically U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation U تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
one element U تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
comparator U وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
supervises U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervising U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM U قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
supervise U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
stopping U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soak U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
ecdysiast U زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
justify U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifying U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
supervisor U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
cumuli U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
loops U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
the propriety of a term U درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
carriage U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
zones U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com