English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is much the same U تقریبا همان است
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
overambitious <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
overambitious <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
not much of <idiom> U تقریبا بد
well-nigh U تقریبا
well nigh U تقریبا
approximately U تقریبا
neared U تقریبا
nearly U تقریبا
almost U تقریبا
all but U تقریبا
by a U تقریبا
much U تقریبا
approx U تقریبا
near- U تقریبا
circa U تقریبا
roughly U تقریبا"
roughly <adv.> U تقریبا
practically U تقریبا"
inexactly U تقریبا
next door to U تقریبا
just about <idiom> تقریبا
near U تقریبا
wellnigh U تقریبا
some U تقریبا
nearer U تقریبا
about <adv.> U تقریبا
nears U تقریبا
nearing U تقریبا
nearest U تقریبا
proximately U تقریبا"
about two years U تقریبا`
nighly U تقریبا
pretty much U تقریبا
sort of U تقریبا
feckly U تقریبا
nip and tuck U تقریبا برابر
about two years U تقریبا` دو سال
near vertical U تقریبا عمودی
scarcely ever U تقریبا هیچوقت
semis U تقریبا نصف
gravel blind U تقریبا کور
squarish U تقریبا مربع
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
subovate U تقریبا بیضی
approximately U تقریبا به درستی
semi U تقریبا نصف
next to impossible U تقریبا نشدنی
nigh U تقریبا نزدیک شدن
go near to do something U تقریبا کاری را کردن
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
disobedience U تقریبا" معادل desertion
around 3 in the morning U تقریبا ساعت ۳ صبح
nlq U کیفیت تقریبا" عالی
approximating U آنچه تقریبا درست است
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
two cents <idiom> U تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
side cast U پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream U باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
idem U همان
identic U همان
selfsame U همان
identical U همان
very U همان
thingummy U همان
this same U همان
same U همان
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
self same U همان خود
equally <adv.> U به همان طریق
ones U یکی از همان
accordingly U از همان قرار
nothing short of U عینا همان
i went on the instant U در همان ان رفتم
i went that instant U در همان ان رفتم
self-same U همان خود
for that matter <idiom> U به همان علت
very U همان همین
of that ilk U دارای همان جا
of that ilk U اهل همان جا
s.c U همان دعوی
therabout U در همان نزدیکی
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
same U همان جور
that once U همان یک بار
s.c U همان پرونده
selfsame U درست همان
instatu quo U در همان حال
it is the same thing U همان است
at the very beginning U از همان اولش
same U همان کار
just as well <adv.> U همان مقدار
equally <adv.> U همان مقدار
of the same kind U از همان نوع
one U یکی از همان
just as well <adv.> U به همان طریق
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
even U دارای همان تاریخ
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
idem U همان نویسنده در همانجا
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
She promised to bring it but never did . U همان آوردنی که بیاورد !
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
one U عین همان یکی
He would never retract . U هر چه بگوید همان است
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
ones U عین همان یکی
of even date U دارای همان تاریخ
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
lighter shade U از همان رنگ ولی روشن تر
What wI'll be woll be. U هر چقدر قسمت با شد همان می شود
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> U هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
gauge U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is just what I want . This is the very thing I want . U این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
per U همان طور که در الگو نشان داده شده
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
constants U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
European rose U طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
constant U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
times U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
timed U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
synchronous U سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
landgrave U لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
counter jump U پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
ecdysiast U زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
bear U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com