Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aging
U
سخت گردانی زمانی
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
air hardening
U
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
U
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
slices
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
assumpsit
U
تقبل
uptime
U
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
underwriters
U
تقبل کننده
assume
U
تقبل کردن
subscribe
U
تقبل کردن
subscribed
U
تقبل کردن
assumes
U
تقبل کردن
subscribes
U
تقبل کردن
underwriter
U
تقبل کننده
undertake
U
تقبل کردن
undertaken
U
تقبل کردن
undertakes
U
تقبل کردن
subscribing
U
تقبل کردن
uncommitted
U
تقبل نشده
able to justify bail
U
قادر به تقبل ضمانت
without engagement
U
بدون تقبل مسئولیت
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
sans frais
U
بدون تقبل هزینه
without impeachment of waste
U
بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
ppm
U
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly
U
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
rambles
U
سر گردانی
rambled
U
سر گردانی
regimental
U
گردانی
ramble
U
سر گردانی
data handling
U
داده گردانی
runaround
U
دور سر گردانی
transliteration
U
نویسه گردانی
magnetization
U
مغناطیس گردانی
repeals
U
باز گردانی
repeal
U
باز گردانی
hardening
U
سخت گردانی
rim drive
U
لبه گردانی
thinning
U
رقیق گردانی
revolvable
U
دور گردانی
rectification
U
راست گردانی
exception handling
U
استثنا گردانی
file handling
U
پرونده گردانی
case harden
U
سخت گردانی سطحی
hard surfacing
U
سخت گردانی سطحی
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
nitrogen hardening
U
سخت گردانی ازتی
toughen by sparks
U
سخت گردانی با جرقه
precipitation hardening
U
سخت گردانی رسوبی
selective hardening
U
سخت گردانی انتخابی
radiation hardening
U
سخت گردانی تابشی
ausformig
U
سخت گردانی اوستینیتی
quenching and tempering
U
ترساندن و سخت گردانی
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
quench age hardening
U
سخت گردانی و ترساندن
austemper
U
سخت گردانی حرارتی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
hardening room
U
اطاق سخت گردانی
hardening furnace
U
کوره سخت گردانی
curing vessel
U
فرف سخت گردانی
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
induced magnetization
U
مغناطیس گردانی القائی
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
electrolytic deposition
U
متالیزه گردانی گالوانیکی
induction harening
U
سخت گردانی القائی
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
hardening constituent
U
جزء سخت گردانی
hardening crake
U
ترک سخت گردانی
strain hadening
U
سخت گردانی کرنشی
curing oven
U
کوره سخت گردانی
softening furnace
U
کوره نرم گردانی
work hardening
U
سخت گردانی سرد
softening point
U
نقطه نرم گردانی
cure rate
U
سرعت سخت گردانی
austemper
U
سخت گردانی باینیت
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گردانی
cementation
U
سیمانکاری سخت گردانی
magnetizing current
U
جریان مغناطیس گردانی
strain hadening
U
سخت گردانی سرد
magnetization characteristic
U
منحنی مغناطیس گردانی
mold drying oven
U
کوره خشک گردانی قالبی
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
oil hardening steel
U
فولاد سخت گردانی روغنی
gas case hardening
U
سخت گردانی پوسته گازی
hard facing alloy
U
الیاژ سخت گردانی سطحی
carburizer
U
ماده ویژه سخت گردانی
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
hardening strain
U
تغییر طول سخت گردانی
self hardening steel
U
فولاد خود سخت گردانی
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
cold upsetting die
U
حدیده چاق گردانی سرد
depth of hardening zone
U
عمق ناحیه سخت گردانی
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
assume
U
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes
U
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
quenching and tempering furnace
U
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening
U
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
flame hardening
U
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
bears
U
تقبل کردن تحمل کردن
bear
U
تقبل کردن تحمل کردن
cyaniding
U
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
time limits
U
حد زمانی
on
<prep.>
U
در
[زمانی]
eternity
U
بی زمانی
timeline
U
خط زمانی
onetime
U
یک زمانی
contemporaneousness
U
هم زمانی
time sense
U
حس زمانی
monomial
U
یک زمانی
temporal
U
زمانی
eternities
U
بی زمانی
synchronization
U
هم زمانی
simultaneeity
U
هم زمانی
synchrony
U
هم زمانی
sometime
U
یک زمانی
time limit
U
حد زمانی
whilom
U
یک زمانی
spatiotemporal
U
فضایی و زمانی
continuous time
U
با پیوستگی زمانی
mechanical time fuze
U
ماسوره زمانی
discrete time
U
با گسستگی زمانی
in a short time
U
در اندک زمانی
lapsing
U
فاصله زمانی
timetable
U
برنامه زمانی
clock paradox
U
پارادکس زمانی
time lag
U
فاصله زمانی
temporal
U
جسمانی زمانی
time limit
U
محدوده زمانی
time lag
U
تاخیر زمانی
time limits
U
محدوده زمانی
time limits
U
محدودیت زمانی
time scale
U
مقیاس زمانی
time lags
U
تاخیر زمانی
time limit
U
محدودیت زمانی
time sharing
U
اشتراک زمانی
timetabling
U
برنامه زمانی
timetables
U
برنامه زمانی
timetabled
U
برنامه زمانی
time lags
U
فاصله زمانی
flashback
U
وقفه زمانی
flashbacks
U
وقفه زمانی
time scales
U
مقیاس زمانی
schedule
U
برنامه زمانی
time horizon
U
افق زمانی
time interval
U
فاصله زمانی
time
U
زمانی موقعی
scheduled
U
برنامه زمانی
schedules
U
برنامه زمانی
time error
U
خطای زمانی
time estimation
U
براورد زمانی
time fire
U
تیر زمانی
time flutter
U
اختلال زمانی
times
U
زمانی موقعی
time fuse
U
ماسوره زمانی
unit of time
U
واحد زمانی
time path
U
مسیر زمانی
time preference
U
ترجیح زمانی
vintage model
U
الگوی زمانی
time series
U
سریهای زمانی
timetrend
U
روند زمانی
timer switch
U
کلید زمانی
time yield limit
U
حد تسلیم زمانی
time yield
U
تسلیم زمانی
time table
U
جدول زمانی
time slice
U
برش زمانی
time score
U
نمره زمانی
time schedule
U
برنامه زمانی
time preference
U
رجحان زمانی
time preference
U
ارجحیت زمانی
time frames
U
چارچوب زمانی
time priority
U
اولویت زمانی
time priority
U
تقدم زمانی
time quantum
U
ذره زمانی
time frame
U
چارچوب زمانی
timed
U
زمانی موقعی
time study
U
بررسی زمانی
time division multiplexing
U
تسهیم زمانی
When I came in
U
زمانی که من تو آمدم
lag
U
تاخیر زمانی
time pressure
U
فشار زمانی
lagged
U
تاخیر زمانی
pressure of time
U
فشار زمانی
no longer
U
نه دیگر
[زمانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com