English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
put in U تقاضا کردن پیشنهاد دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
request for proposal U تقاضا برای پیشنهاد
propounds U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propone U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound U پیشنهاد کردن ارائه دادن
to offer somebody a lift U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I] give you a lift? [colloquial] U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
bids U پیشنهاد دادن
bid U پیشنهاد دادن
tendered U پیشنهاد دادن
tender U پیشنهاد دادن
tendering U پیشنهاد دادن
tenderest U پیشنهاد دادن
bid against U پیشنهاد بهتری دادن
pull one's socks up <idiom> U پیشنهاد عالی دادن
bidden U خواندن پیشنهاد دادن
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
offers U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer U پیشنهاد کردن پیشنهاد
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
requisition U تقاضا کردن
sued U تقاضا کردن
requisitioning U تقاضا کردن
requisitions U تقاضا کردن
sue U تقاضا کردن
suing U تقاضا کردن
adjure U تقاضا کردن
demanded U تقاضا کردن
requisitioned U تقاضا کردن
demands U تقاضا کردن
demand U تقاضا کردن
sues U تقاضا کردن
propounds U پیشنهاد کردن
propounding U پیشنهاد کردن
suggested U پیشنهاد کردن
suggest U پیشنهاد کردن
propound U پیشنهاد کردن
to make overtures U پیشنهاد کردن
projects U پیشنهاد کردن
suggesting U پیشنهاد کردن
proposed U پیشنهاد کردن
advance پیشنهاد کردن
advancing پیشنهاد کردن
propose U پیشنهاد کردن
offers U پیشنهاد کردن
project U پیشنهاد کردن
bid U پیشنهاد کردن
offered U پیشنهاد کردن
recommending U پیشنهاد کردن
proposing U پیشنهاد کردن
recommends U پیشنهاد کردن
offer U پیشنهاد کردن
proposes U پیشنهاد کردن
recommend U پیشنهاد کردن
projected U پیشنهاد کردن
suggests U پیشنهاد کردن
bids U پیشنهاد کردن
demanded U مطالبه تقاضا کردن
demands U مطالبه تقاضا کردن
adjure به اصرار تقاضا کردن
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
demand U مطالبه تقاضا کردن
proffered U تقدیم پیشنهاد کردن
tendered U تقدیم کردن پیشنهاد
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
proffer U تقدیم پیشنهاد کردن
proffering U تقدیم پیشنهاد کردن
tenderest U تقدیم کردن پیشنهاد
to make a motion U پیشنهاد کردن بر ان شدن
tendering U تقدیم کردن پیشنهاد
tender U تقدیم کردن پیشنهاد
proffers U تقدیم پیشنهاد کردن
projects U طرح یا پیشنهاد کردن
projected U طرح یا پیشنهاد کردن
project U طرح یا پیشنهاد کردن
bidding U پیشنهاد مزایده کردن
to pop the question U پیشنهاد عروسی کردن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
moves U پیشنهاد کردن تغییر مکان
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
moved U پیشنهاد کردن تغییر مکان
bid U پیشنهاد کردن توپ زدن
bids U پیشنهاد کردن توپ زدن
to put in for U تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
clamor U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to invite somebody to do something U از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
clamour U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
clamoured U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
solicit U تقاضا کردن جلب کردن
requesting U تقاضا کردن درخواست کردن
soliciting U تقاضا کردن جلب کردن
requested U تقاضا کردن درخواست کردن
beseeches U تقاضا کردن استدعا کردن
request U تقاضا کردن درخواست کردن
beseech U تقاضا کردن استدعا کردن
beseeched U تقاضا کردن استدعا کردن
solicited U تقاضا کردن جلب کردن
requests U تقاضا کردن درخواست کردن
cry off U تقاضا کردن درخواست کردن
solicits U تقاضا کردن جلب کردن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
requisitioning U تقاضا
postulates U تقاضا
requisition U تقاضا
postulating U تقاضا
demand U تقاضا
postulated U تقاضا
demanded U تقاضا
requisitioned U تقاضا
postulate U تقاضا
solicitation U تقاضا
suit U تقاضا
importance U تقاضا
suits U تقاضا
requisitions U تقاضا
prayers U تقاضا
exigence U تقاضا
requesting U تقاضا
suited U تقاضا
request U تقاضا
requested U تقاضا
demands U تقاضا
requests U تقاضا
prayer U تقاضا
rogation U تقاضا
offered U پیشنهاد
purposes U پیشنهاد
purpose U پیشنهاد
tender U پیشنهاد
overtures U پیشنهاد
motion U پیشنهاد
overtures U پیشنهاد ها
suggestion U پیشنهاد
bid U پیشنهاد
motioned U پیشنهاد
offer U پیشنهاد
suggestions U پیشنهاد
proposals U پیشنهاد ها
offers U پیشنهاد ها
proposal U پیشنهاد
applications U پیشنهاد ها
motion [politic] U پیشنهاد
overture U پیشنهاد
overture U پیشنهاد
offers U پیشنهاد
offer U پیشنهاد
bidder U پیشنهاد
motions U پیشنهاد
motioning U پیشنهاد
bidders U پیشنهاد
application U پیشنهاد
bids U پیشنهاد
proffers U پیشنهاد
proposal U پیشنهاد
tendering U پیشنهاد
recommendations U پیشنهاد
propositions U پیشنهاد
proposition U پیشنهاد
proffering U پیشنهاد
pleas U پیشنهاد
proposals U پیشنهاد
plea U پیشنهاد
propositioning U پیشنهاد
tenderest U پیشنهاد
proffer U پیشنهاد
recommendation U پیشنهاد
proffered U پیشنهاد
propositioned U پیشنهاد
tendered U پیشنهاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com