English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
re claim U تقاضای مجدد
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
salvage group U گروه بازیابی وسایل
recoveries U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recovery U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
endamage U خسارت وارد اوردن
regains U به دست اوردن مجدد
regain U به دست اوردن مجدد
regaining U به دست اوردن مجدد
regained U به دست اوردن مجدد
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
refresh U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
fetch U بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetched U بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetches U بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
at the request of U تقاضای
at the instance of U به تقاضای
aggregate demand U تقاضای کل
total demand U تقاضای کل
demand for payment U تقاضای پرداخت
application for loan U تقاضای وام
at the instance of U بر حسب تقاضای
national demand U تقاضای ملی
maximum demand U تقاضای بیشینه
market demand U تقاضای بازار
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
joint demand U تقاضای مشترک
composite demand U تقاضای مرکب
giving U تقاضای رای
complementary demand U تقاضای مکمل
give U تقاضای رای
complementary demand U تقاضای تکمیلی
factor demand U تقاضای عوامل
effective demand U تقاضای موثر
elastic demand U تقاضای با کشش
excess demand U تقاضای بیش از حد
final demand U تقاضای نهائی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
request substitution U تقاضای تعویض
at my request U مطابق با تقاضای من
applications U تقاضای کار
application U تقاضای کار
inelastic demand U تقاضای بی کشش
request to send U تقاضای ارسال
gives U تقاضای رای
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
derived demand U تقاضای مشتق شده
soft market U بازار با تقاضای خوب
demands U تقاضای خرید کالا
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
demand U تقاضای خرید کالا
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
rpo U تقاضای مظنه قیمت
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
tax U تحمیل تقاضای سنگین
demanded U تقاضای خرید کالا
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
elastic demand U تقاضای کشش دار
to request issuance U تقاضای صدور کردن
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
rts U Send To Request تقاضای ارسال
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
salvages U بازیابی
salvage U بازیابی
recovery U بازیابی
retrieval U بازیابی
salvaged U بازیابی
recoveries U بازیابی
salvaging U بازیابی
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
retrieval code U رمز بازیابی
gas recovery U بازیابی بنزین
recovery procedures U روشهای بازیابی
false retrieval U بازیابی کاذب
message retrieval U بازیابی پیام
nickel recovery U بازیابی نیکل
document retrieval U بازیابی سند
information retrieval U بازیابی اطلاعات
energy regeneration U بازیابی انرژی
pull instruction U دستورالعمل بازیابی
detection U بازیابی بازرسی
grease trap U بازیابی چربی
retrieves U بازیابی کردن
acid reclaim U بازیابی اسید
retrieved U بازیابی کردن
retrieve U بازیابی کردن
at the expense of recovery U در هزینه های بازیابی
data retrieval U بازیابی داده ها
ir U بازیابی اطلاعات
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
information and storage and retrieval U ذخیره و بازیابی اطلاعات
recovering U بهبود یافتن بازیابی
bibliographic retrieval service U سرویس بازیابی کتابشناسی
pop instruction U دستورالعمل بازیابی از پشته
recover U بهبود یافتن بازیابی
sulfur recovery unit U واحد بازیابی گوگرد
acid recovery plant U کارگاه بازیابی اسید
recovers U بهبود یافتن بازیابی
pulls U بازیابی داده از پشته
pull U بازیابی داده از پشته
information retrieval system U سیستم بازیابی اطلاعات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com