Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
photo geology
U
تفسیر عکسهای هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imagery pack
U
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
photogrammetry
U
مبحث اندازه گیری ومساحی ازروی عکسهای هوایی
air target mosaic
U
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
mosaic mountant
U
صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود
photo interpretation
U
تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
imagery collateral
U
وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretable
U
قابل تفسیر تفسیر بردار
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
pornograph
U
نوشته ها و عکسهای رکیک
polychrome
U
تهیه عکسهای رنگی
grangerize
U
بریدن عکسهای کتاب
photo index map
U
نقشه راهنمای عکسهای هوائی
chain
U
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chains
U
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
orthochromatic
U
شبیه عکسهای رنگی طبیعی
photogrammetric map
U
تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
photogrammetry
U
فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
Lower third
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron
[American E]
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston
[British E]
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
hand-held
U
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
air picket
U
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air photographic
U
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
air scout
U
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airlift capacity
U
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air search attack unit
U
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
channel airlift
U
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
explanations
U
تفسیر
exegeses
U
تفسیر
annotation
U
تفسیر
interpretations
U
تفسیر
explanation
U
تفسیر
exegesis
U
تفسیر
commentary
U
تفسیر
annotations
U
تفسیر
postil
U
تفسیر
paraphrases
U
تفسیر
paraphrase
U
تفسیر
paraphrased
U
تفسیر
renditions
U
تفسیر
constructions
U
تفسیر
noting
U
تفسیر
notes
U
تفسیر
note
U
تفسیر
construction
U
تفسیر
commentaries
U
تفسیر
rendition
U
تفسیر
paraphrasing
U
تفسیر
commented
U
تفسیر
comment
U
تفسیر
reading
U
تفسیر
gloss
U
تفسیر
observantion
U
تفسیر
expositions
U
تفسیر
commenting
U
تفسیر
remarks
U
تفسیر
remarking
U
تفسیر
remarked
U
تفسیر
margent
U
تفسیر
remark
U
تفسیر
exposition
U
تفسیر
interpretation
U
تفسیر
readings
U
تفسیر
interpertation
U
تفسیر
construing
U
تفسیر
expositorv
U
متضمن تفسیر
symbolic interpretation
U
تفسیر نمادی
annotated
U
تفسیر نوشتن
interpertation of laws
U
تفسیر قوانین
construes
U
تفسیر کردن
construed
U
تفسیر کردن
construe
U
تفسیر کردن
misinterprets
U
بد تفسیر کردن
misinterpreting
U
بد تفسیر کردن
misinterpreted
U
بد تفسیر کردن
exegetics
U
علم تفسیر
liberal interpretation
U
تفسیر ازاد
misconstrue
U
بد تفسیر کردن
misconstrued
U
بد تفسیر کردن
interpretability
U
قابلیت تفسیر
interpretable
U
تفسیر کردنی
misconstrues
U
بد تفسیر کردن
photo interpretation
U
تفسیر عکس
misconstruing
U
بد تفسیر کردن
color
U
تفسیر ورزشی
versions
U
تفسیر نسخه
broad interpretation
U
تفسیر موسع
annotate
U
تفسیر نوشتن
version
U
تفسیر نسخه
exegetic
U
وابسته به تفسیر
annotate
U
تفسیر کردن
exegetically
U
ازراه تفسیر
misinterpret
U
بد تفسیر کردن
construction of a treaty
U
تفسیر معاهده
translation
U
پچواک تفسیر
translations
U
پچواک تفسیر
interpreted
U
تفسیر کردن
paraphrastically
U
ازراه تفسیر
hermeneutically
U
از راه تفسیر
troplogy
U
تفسیر مجازی
hermeneutics
U
علم تفسیر
commentaries
U
تفسیر حقوقی
demythologize
U
تفسیر نوشتن
annotator
U
تفسیر نویس
commentary
U
تفسیر حقوقی
interpertation of a treaty
U
تفسیر معاهده
conture
U
تفسیر کردن
interpret
U
تفسیر کردن
narrow interpretation
U
تفسیر مضیق
interpert
U
تفسیر کردن
hermeneutic
U
علم تفسیر
interpreting
U
تفسیر کردن
misconstruction
U
تفسیر نادرست
annotated
U
تفسیر کردن
construable
U
قابل تفسیر
gloze
U
تفسیر کردن
annotates
U
تفسیر نوشتن
annotates
U
تفسیر کردن
annotating
U
تفسیر نوشتن
annotating
U
تفسیر کردن
zend
U
تفسیر اوستا
literal interpretation
U
تفسیر ادبی
misconstructions
U
تفسیر نادرست
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
make of something
<idiom>
U
تفسیر کردن
interprets
U
تفسیر کردن
trimetrogon
U
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography
U
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
symonds' picture study test
U
ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
misinterprets
U
بغلط تفسیر کردن
picture interpretation test
U
ازمون تفسیر تصاویر
misinterpreting
U
بغلط تفسیر کردن
economic interpretation of history
U
تفسیر اقتصادی تاریخ
misinterpret
U
بغلط تفسیر کردن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
postil
U
تفسیر کتاب مقدس
tropologic
U
دارای تفسیر اخلاقی
mystagogy
U
تفسیر رموز دینی
misinterpreted
U
بغلط تفسیر کردن
spiritualize
U
بطور معنوی تفسیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com