English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
legal U شرعی قضایی
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
juratory U فقهی
juridical U فقهی
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
legal U شرعی
canonical U شرعی
religious U شرعی
lawful U مشروع شرعی
sutra U حکم شرعی
prsbytery U دادگاه شرعی
canonicity U شرعی بودن
local apparent noon U فهر شرعی
repudiation U طلاق شرعی
juridical U قانونی شرعی
ordinace U دستور شرعی
canonicity U جواز شرعی
justifiability U جواز شرعی
judiciary U شرعی وابسته بدادگاه
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
judicial U شرعی وابسته بدادگاه
established church U کلیسای قانونی و شرعی
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
canonize U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonized U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonising U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
Talmud U مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
canonises U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonised U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizes U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizing U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
juridical U قضایی
judiciary U قضایی
jural U قضایی
juratory U قضایی
judicial U قضایی
jurisdiction U قضایی
every way U از هر لحاظ
viewpoints U لحاظ
perspective U لحاظ
points of view U لحاظ
point of view U لحاظ
viewpoint U لحاظ
for purposes of U از لحاظ
with the view of U از لحاظ
in the light of U از لحاظ
with a view to U از لحاظ
perspectives U لحاظ
legal aid U معاضدت قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
judicature U حوزه قضایی
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
judicial immunity U مصونیت قضایی
judiciary U قوه قضایی
judicial settlement U حل اختلاف قضایی
judicial settlement U تسویه قضایی
judicial precedent U رویه قضایی
judicial delegation U تفویض قضایی
judicial circumstantial evidence U اماره قضایی
judicial assistance U معاضدت قضایی
judicature U قوه قضایی
law agent U نماینده قضایی
litigation U دعوی قضایی
precedents U رویه قضایی
law courts U دادگاه قضایی
jurisdiction U حوزهء قضایی
quasi judicial U شبه قضایی
rogatory U نیابت قضایی
precedent U رویه قضایی
presumption juris tantum U اماره قضایی
law court U دادگاه قضایی
legal suit U تعقیب قضایی
institution U تاسیس قضایی
the rule of law U تامین قضایی
legal assistance U مشاوره قضایی
from an economical standpoint U از لحاظ اقتصاد
phased U لحاظ پایه
phases U لحاظ پایه
economically U از لحاظ اقتصاد
orthographically U از لحاظ املا
for brevity's sake U از لحاظ اختصار
phase U لحاظ پایه
exofficio U از لحاظ سمت
pro forma U از لحاظ فاهر
to all intents and purposes U ازهر لحاظ
sanitarily U از لحاظ بهداشت
qualitatively U از لحاظ کیفیت
theologically U از لحاظ الهیات
in all respects U ازهر لحاظ
sexually U از لحاظ جنس
materialistically U از لحاظ مادیت
nationally U از لحاظ ملی
surgically U از لحاظ جراحی
juridically U از لحاظ قضائی
juridically U از لحاظ حقوقی
juristically U از لحاظ حقوقی
criminally U از لحاظ جنائی
in every respect U ازهر لحاظ
medically U از لحاظ طبی
technically speaking U از لحاظ فنی
professionally U از لحاظ پیشه
militarily U از لحاظ نظامی
modally U از لحاظ چگونگی
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
municipally U از لحاظ شهرداری
socially U از لحاظ اجتماعی
of U از طرف از لحاظ
politically U از لحاظ سیاسی
sub judice U بدون تصمیم قضایی
district attorneys U بازپرس بخش قضایی
district attorney U بازپرس بخش قضایی
legal advice U مشورت یا نظر قضایی
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
geologically U از لحاظ زمین شناسی
politically active U از لحاظ سیاسی پرتحرک
hierarchically U از لحاظ رئیسی و مرئوسی
mineralogically U از لحاظ کان شناسی
politically involved U از لحاظ سیاسی پرتحرک
on principle U از لحاظ قیود اخلاقی
internationally U از لحاظ بین المللی
nautically U از لحاظ کشتی رانی
theoretically U از لحاظ فرض علمی
strategically U از لحاظ سوق الجیشی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
dictums U گفته افهار نظر قضایی
legal assistance U کمکهای قضایی شرح علایم
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
dictum U گفته افهار نظر قضایی
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
wood craft U جنگل شناسی از لحاظ شکار
ornamentally U از لحاظ تزئین منباب زینت
nutrients U ماده مقوی از لحاظ غذایی
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
nutrient U ماده مقوی از لحاظ غذایی
ornamentallyr U از لحاظ تزئین میناب زینت
exofficio U از لحاظ تصدی مقام و غیره
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
baseball throw U مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
popularly U از لحاظ توده مردم بزبان ساده
cadre U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
sokeman U فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadres U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
white wool U [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
irreverence U بی ادبی
literary U ادبی
belletristic U ادبی
clownishness U بی ادبی
literay U ادبی
lowliness U بی ادبی
misbehaciour U بی ادبی
churlishness U بی ادبی
impoliteness U بی ادبی
inurbanity U بی ادبی
indecorousness U بی ادبی
discourtesy U بی ادبی
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
judge made law U نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
clean U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleanest U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleans U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleaned U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
misbehaved U بی ادبی کردن
misbehaves U بی ادبی کردن
stylistic U ادبی ادیبانه
to misbehave oneself U بی ادبی کردن
reviewer U منقد ادبی
crib U دزدی ادبی
misbehaving U بی ادبی کردن
misbehave U بی ادبی کردن
florilegium U گلچین ادبی
figure of speech U صنایع ادبی
pirate U دزد ادبی
piracy U دزدی ادبی
plagiary U دزدی ادبی
criticisms U نقد ادبی
cribs U دزدی ادبی
analects U گلچین ادبی
analecta U قطعات ادبی
analecta U گلچین ادبی
criticism U نقد ادبی
plagiarizer U دزد ادبی
cribbing U دزدی ادبی
cribbed U دزدی ادبی
gobbets U گلچین ادبی
gobbet U گلچین ادبی
skits U هجو ادبی
skit U هجو ادبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com