Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
winning the exchang
U
تفاوت گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
margin
U
تفاوت
exchanging
U
تفاوت
exchanged
U
تفاوت
exchange
U
تفاوت
discrepancy
U
تفاوت
amphoteric
U
بی تفاوت
noise margin
U
تفاوت خش
apathetic
U
بی تفاوت
margine
U
تفاوت
diversities
U
تفاوت
diversity
U
تفاوت
indfferent
U
بی تفاوت
margins
U
تفاوت
differences
U
تفاوت
indifferent
U
بی تفاوت
difference
U
تفاوت
exchanges
U
تفاوت
price differential
U
تفاوت قیمت
product differentiation
U
تفاوت محصول
displaciment
U
تفاوت مکان
what the odds
U
چه تفاوت میکند
permissible deviation
U
تفاوت مجاز
tolerances
U
تفاوت مجاز
tolerance
U
تفاوت مجاز
losing the exchange
U
تفاوت دادن
inequalities
U
تفاوت نامعادله
inequality
U
تفاوت نامعادله
significant difference
U
تفاوت معنادار
sensed difference
U
تفاوت محسوس
minor exchange
U
تفاوت کوچک
neutral stability
U
پایداری بی تفاوت
neutral equilibrium
U
تعادل بی تفاوت
by far
<idiom>
U
با تفاوت زیاد،بزرگ
make over
<idiom>
U
بی تفاوت جلوه دادن
just noticeable difference
U
کمترین تفاوت محسوس
long odds
U
تفاوت زیاد درمسابقه
as cool as a cucumber
<idiom>
U
مثل یخ
[سرد و بی تفاوت]
they differ materially
U
تفاوت کلی با هم دارند
standard error of difference
U
خطای معیار تفاوت
sed
U
خطای معیار تفاوت
discrepancy
U
تفاوت اشتباه در حساب
jnd
U
کمترین تفاوت محسوس
rank difference correlation
U
همبستگی تفاوت رتبه ها
agio
U
تفاوت هزینه تسریع
in the face of such odds
U
با وجود این تفاوت
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
total factor productivity
U
تفاوت بین رشد داده ها و ستاده ها
trade gap
U
تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
quality
U
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities
U
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
markup
U
تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
balance of trade
U
تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
to split the difference
U
تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
straight face
U
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
declination
U
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
balance of trade
U
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
contrast
U
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasted
U
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts
U
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting
U
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
tare
U
تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
hair
U
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
offset knots
U
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
cord yarn
U
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
blinded
U
گرفتن
takes
U
گرفتن
to get used to
U
خو گرفتن
[به]
indwell
U
جا گرفتن
to get accustomed to
U
خو گرفتن
[به]
get off the ground
<idiom>
U
پا گرفتن
to get at
U
گرفتن
blinds
U
گرفتن
infold
U
در بر گرفتن
blind
U
گرفتن
obturate
U
گرفتن
resumed
U
از سر گرفتن
resumes
U
از سر گرفتن
resume
U
از سر گرفتن
retakes
U
پس گرفتن
resuming
U
از سر گرفتن
lay to heart
U
به دل گرفتن
capturing
U
گرفتن
to break in
U
گرفتن
to bring to a stop
U
را گرفتن
accompanied
U
دم گرفتن
to catch on
U
گرفتن
catch
U
گرفتن
puddles
U
گل گرفتن
puddle
U
گل گرفتن
to draw back
U
پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).
U
شل گرفتن
withdrawal
U
پس گرفتن
withdrawals
U
پس گرفتن
detract
U
گرفتن
cease
U
گرفتن
ceased
U
گرفتن
hold
U
گرفتن
accompanies
U
دم گرفتن
accompany
U
دم گرفتن
captures
U
گرفتن
to put a stop to
U
را گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
capture
U
گرفتن
to call back
U
پس گرفتن
tithes
U
ده یک گرفتن از
tithe
U
ده یک گرفتن از
acquire
U
گرفتن
acquires
U
گرفتن
acquiring
U
گرفتن
to catch a fly
U
بل گرفتن
to addict oneself
U
خو گرفتن
wed
U
گرفتن
holds
U
گرفتن
ceases
U
گرفتن
ceasing
U
گرفتن
seizes
U
گرفتن
abate
U
اب گرفتن از
seized
U
گرفتن
abated
U
اب گرفتن از
seize
U
گرفتن
break out
U
در گرفتن
abates
U
اب گرفتن از
abating
U
اب گرفتن از
retreat
U
پس گرفتن
retreated
U
پس گرفتن
retreating
U
پس گرفتن
retreats
U
پس گرفتن
pushing
U
گرفتن
retaking
U
پس گرفتن
reoccupy
U
از سر گرفتن
raclaim
U
پس گرفتن
retrieve
U
پس گرفتن
overtakes
U
گرفتن
retrieved
U
پس گرفتن
retrieves
U
پس گرفتن
overtaken
U
گرفتن
overtake
U
گرفتن
To go bad and stink.
U
بو گرفتن
reclaim
U
پس گرفتن
take
U
گرفتن
recapture
U
پس گرفتن
skimmed
U
گرفتن کف
skims
U
کف گرفتن از
detracted
U
گرفتن
tong
U
گرفتن
skims
U
گرفتن کف
wive
U
زن گرفتن
disesteem
U
کم گرفتن
devest
U
گرفتن
despumate
U
کف گرفتن از
nails
U
گرفتن
to nestle oneself
U
جا گرفتن
detracting
U
گرفتن
recaptured
U
پس گرفتن
recaptures
U
پس گرفتن
recapturing
U
پس گرفتن
resumption
U
از سر گرفتن
false grip
U
گرفتن
adeem
U
پس گرفتن
skim
U
کف گرفتن از
skim
U
گرفتن کف
skimmed
U
کف گرفتن از
to take one's stand
U
جا گرفتن
detracts
U
گرفتن
nailed
U
گرفتن
to take a wife
U
زن گرفتن
renovate
U
از سر گرفتن
deglutinate
U
گرفتن
catch on
U
گرفتن
encumber
U
گرفتن
to whisk away or off
U
گرفتن
encumbered
U
گرفتن
encumbering
U
گرفتن
encumbers
U
گرفتن
unsay
U
پس گرفتن
withdraw
U
پس گرفتن
to shut off
U
را گرفتن
renovated
U
از سر گرفتن
renovates
U
از سر گرفتن
renovating
U
از سر گرفتن
nail
U
گرفتن
situating
U
جا گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com