English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
range U تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranged U تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranges U تغییر کردن یا متفاوت بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
baud rate U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud U وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
odd and ends U متفاوت
different U متفاوت
other than U متفاوت
away U متفاوت
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
differebtial settlements U نشستهای متفاوت
differentiated products U کالاهای متفاوت
unlike signs U علامتهای متفاوت
re route U ارسال در یک متفاوت
re-route U ارسال در یک متفاوت
re-routes U ارسال در یک متفاوت
re-routed U ارسال در یک متفاوت
continuous tone U نقطههای متفاوت
re-routing U ارسال در یک متفاوت
others U متفاوت دیگری
other U متفاوت دیگری
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
outsize U اندازه متفاوت با عادی
change U متفاوت ساختن چیزی
changes U متفاوت ساختن چیزی
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
changing U متفاوت ساختن چیزی
far cry <idiom> U چیزی کاملا متفاوت
changed U متفاوت ساختن چیزی
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
as different as chalk and cheese <idiom> U مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
as different as chalk and cheese <idiom> U مثل فیل و فنجان [متفاوت]
differently U بطریق دیگر بطور متفاوت
exceptional U متفاوت ونه مثل همیشه
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
unique U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
swim against the tide/current <idiom> U کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
uniquely U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
combo box U ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
weighted bit U هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
vary U تغییر کردن
varies U تغییر کردن
to turn [into] U تغییر کردن
discriminating tariff U شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
1 and 2 are poles apart. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
range U تغییر کردن خط مبنا
ranges U تغییر کردن خط مبنا
vary infinitely U بی اندازه تغییر کردن
ranged U تغییر کردن خط مبنا
graduate U تغییر تدریجی کردن
graduates U تغییر تدریجی کردن
graduating U تغییر تدریجی کردن
change over U تغییر روش تغییر رویه
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
These pants do not look any different than the others. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
revolved U دور زدن تغییر کردن
moved U پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves U پیشنهاد کردن تغییر مکان
revolves U دور زدن تغییر کردن
revolve U دور زدن تغییر کردن
change U تغییر کردن عوض شدن
changed U تغییر کردن عوض شدن
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
changes U تغییر کردن عوض شدن
changing U تغییر کردن عوض شدن
dichogamous U دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic U دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to turn something U تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
carriers U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuting U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
to refresh oneself U تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
transmuted U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmutes U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
gateways U اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateway U اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
JPEG++ U حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
gateway U نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
gateways U نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
backout U ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
bitmap U تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
sanitize U حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
multimodal transport U حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
scissored wool U پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cross fertilization U لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
jollify U کردن سرخوش بودن
to be on guard U بودن احتیاط کردن
to keep guard U بودن احتیاط کردن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
concerns U دلواپس کردن نگران بودن
contains U شامل بودن خودداری کردن
trut U اعتماد کردن به امیدوار بودن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
vacillates U مردد بودن نوسان کردن
behove U فرض بودن اقتضاء کردن
adhering U طرفدار بودن وفا کردن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
agree U موافقت کردن موافق بودن
agrees U موافقت کردن موافق بودن
necessitates U ایجاب کردن مستلزم بودن
gestate U ابستن بودن حمل کردن
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
minds U موافبت کردن ملتفت بودن
contained U شامل بودن خودداری کردن
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
vacillate U مردد بودن نوسان کردن
vacillated U مردد بودن نوسان کردن
necessitated U ایجاب کردن مستلزم بودن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
possesses U تصرف کردن دارا بودن
agreeing U موافقت کردن موافق بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com