Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
arithmetic shift
U
تغییر مکان حسابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
left shift
U
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
displacement
U
اختلاف مکان تغییر مکان
change of place
U
تغییر مکان
shifts
U
تغییر مکان
shifted
U
تغییر مکان
displacement
U
تغییر مکان
shift
U
تغییر مکان
displeacement of water
U
تغییر مکان اب
left shift
U
تغییر مکان به چپ
displaciment
U
تغییر مکان
sides way
U
تغییر مکان جانبی
end around shift
U
تغییر مکان دورگشتی
logic shift
U
تغییر مکان منطقی
red shift
U
تغییر مکان سرخ
logical shift
U
تغییر مکان منطقی
shift register
U
ثبات تغییر مکان
shifts
U
تغییر مکان انتقال
circular shift
U
تغییر مکان دایرهای
displacement
U
جابجاشدگی تغییر مکان
cyclic shift
U
تغییر مکان چرخهای
die shift
U
تغییر مکان حدیده
doppler shift
U
تغییر مکان دوپلری
piston displacement
U
تغییر مکان پیستون
permanent change of station
U
تغییر مکان دایمی
shift
U
تغییر مکان انتقال
shifted
U
تغییر مکان انتقال
ring shift
U
تغییر مکان حلقهای
components of displacement
U
مولفههای تغییر مکان
circular shift
U
تغییر مکان حلقوی
shift out
U
تغییر مکان به بیرون
statip shift register
U
ثبات تغییر مکان ایستا
support movement
U
تغییر مکان تکیه گاه
moved
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
move
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
redeployment
U
تغییر مکان دادن یکانها
moves
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
dynamic shift register
U
ثبات تغییر مکان پویا
output per unit of displacement
U
توان در واحد تغییر مکان
right shift
U
تغییر مکان به سمت راست
columnar transposition
U
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
displacement
U
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
multipass overlap
U
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
intransit
U
در حال تغییر مکان در حال سفر یاانتقال
left justification
U
تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
arithmetic expression
U
عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
averages
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaged
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
averaging
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic mean
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
shift instruction
U
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
cross hairs
U
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
stacks
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
peek
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
moved
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
migration
U
نقل مکان نقل مکان کردن
incalculability
U
بی حسابی
arithmetical
U
حسابی
smack dab
U
حسابی
arithmetic
U
حسابی
calculative
U
حسابی
pitched
U
حسابی
thorough paced
U
حسابی
pursang
U
حسابی
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
roundly
U
بطور حسابی
square
U
منظم حسابی
squared
U
منظم حسابی
squares
U
منظم حسابی
aregular cook
U
اشپز حسابی
arithmetic check
U
مقابله حسابی
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
arithmetic register
U
ثبات حسابی
mean square
U
یک مربع حسابی
arithmetic expression
U
مبین حسابی
arithmetic progression
U
تصاعد حسابی
arithmetic instruction
U
دستورالعمل حسابی
arithmetic operation
U
عمل حسابی
arithmetic operation
U
عملیات حسابی
arithmetic method
U
روش حسابی
squaring
U
منظم حسابی
arithmetic series
U
سریهای حسابی
arithmetic mean
U
میانگین حسابی
arithmetic statement
U
حکم حسابی
arithmetic
U
حسابی حسابگر
areal cook
U
یک اشپز حسابی
simple mean
U
میانگین حسابی
well got up
U
پاکیزه حسابی
To pay someone handsomely.
U
به کسی پ؟ ؟ حسابی دادن
roll out the red carpet
<idiom>
U
حسابی پذیرایی کردن
arithmetic function
U
تابع حسابی
[ریاضی]
number-theoretic function
U
تابع حسابی
[ریاضی]
to talk sense
U
حرف حسابی زدن
arithmetic sequence
U
تصاعد حسابی
[ریاضی]
arithmetical function
U
تابع حسابی
[ریاضی]
He thrashed his son soundly .
U
پسرش را حسابی کتک زد
Put on some decent clothes.
U
یک لباس حسابی تنت کن
dishonoured
U
بد حسابی عدم پرداخت
now you're talking
U
این شدحرف حسابی
dishonour
U
بد حسابی عدم پرداخت
dishonors
U
بد حسابی عدم پرداخت
i have caught a thorough chill
U
سرمای حسابی خورده ام
dishonoring
U
بد حسابی عدم پرداخت
he is no less than a gambler
U
قمارباز حسابی است
dishonored
U
بد حسابی عدم پرداخت
dishonours
U
بد حسابی عدم پرداخت
Now you are talking. That makes sense.
U
حالااین شد یک حرف حسابی
He is a habitual defaulter.
U
آدم بد حسابی است
dishonouring
U
بد حسابی عدم پرداخت
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
to play up
U
درست و حسابی بازی کردن
She gave us quite a decent dinner.
U
یک شام خیلی حسابی به ماداد
lay into a person
U
کسی را کتک حسابی زدن
He is a decent fellow(guy,chap)
U
طرف آدم حسابی است
I was totally tongue-tied.
U
زبانم حسابی بند آمد
He always pays on the nail.
U
آدم خوش حسابی است
not on any account
U
اصلا روی هیچ حسابی
arithmetic operator
U
نشان حسابی عملگر ریاضی
do something to one's hearts's content
U
کاری را حسابی انجام دادن
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
This dress is quite the thing.
U
این لباس چیز حسابی است
We are quits. We are even.
U
دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
My good fello,why didnt you tell me?
U
آخر مرد حسابی چرا به من نگفتی ؟
You wouldnt be here if you had any sense
U
اگر عقل حسابی داشتی اینجانبودی
He threatened to thrash the life out of me.
U
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
detailed
U
حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
Give the room a good clean.
U
اتاق را حسابی جمع وجور کردن
variance
U
میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
to have a spree
U
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to be on the razzle
U
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
to have a binge
U
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
site
U
مکان
placing
U
جا مکان
part
U
مکان
place
U
جا مکان
illocal
U
بی مکان
place
U
مکان
places
U
جا مکان
locus
U
مکان
places
U
مکان
there
U
ان مکان
placing
U
مکان
location
U
مکان
locations
U
مکان
spaces
U
مکان
space
U
مکان
spot
U
مکان
sites
U
مکان
sited
U
مکان
purlieus
U
مکان جا
stabilisers
U
مکان
stead
U
مکان
stabilizer
U
مکان
spots
U
مکان
cursor
U
مکان نما
storage location
U
مکان انباره
topologist
U
مکان شناس
locative
U
دال بر مکان
topographer
U
مکان نگار
cursors
U
مکان نما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com