Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fluctuate
U
تغییر مداوم
fluctuated
U
تغییر مداوم
fluctuates
U
تغییر مداوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
creep
U
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps
U
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
Other Matches
sustained rate
U
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
running
U
مداوم
continuous
U
مداوم
ongoing
U
مداوم
cyclic
U
مداوم
constants
U
مداوم
sequential
U
مداوم
constant
U
مداوم
continuing
U
مداوم
unremitting
U
مداوم
sustained fire
U
تیر مداوم
sustaining growth
U
رشد مداوم
sustained rate
U
نواخت مداوم
persistent inflation
U
تورم مداوم
stand
U
دفاع مداوم
steadying
U
پی درپی مداوم
running fire
U
اتش مداوم
steady
U
پی درپی مداوم
sustained illumination
U
روشنایی مداوم
steadies
U
پی درپی مداوم
steady state growth
U
رشد مداوم
persistent
U
پایا مداوم
discontinuous
U
غیر مداوم
steadiest
U
پی درپی مداوم
drum roll
U
ضربات مداوم
drum rolls
U
ضربات مداوم
halting
U
غیر مداوم
steadied
U
پی درپی مداوم
endurance time
U
سرعت مداوم
durably
U
بطور مداوم
continuous fire
U
اتش مداوم
life long education
U
اموزش مداوم
continuous illumination
U
روشنایی مداوم
sustained fire
U
اتش مداوم
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
straight pool billiard
U
بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
continuous duty
U
کار مداوم یکنواخت
stables
U
مداوم محک کردن
steady state
U
وضعیت بارشد مداوم
assiduity
U
توجه و دقت مداوم
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
stable
U
مداوم محک کردن
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
one-night stands
U
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stand
U
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
uninterrupted duty
U
کار مداوم غیر یکنواخت
yaks
U
: بطور مداوم حرف زدن
continuously pointed fire
U
اتش روانه شده مداوم
yak
U
: بطور مداوم حرف زدن
Constant dripping wear away the stone .
<proverb>
U
قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
ribbon switch
U
مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
memory sniffing
U
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
continuous strip camera
U
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
lindy
U
رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
continuous strip photography
U
عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
continuous strip imagery
U
عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
continuous processor
U
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
stationary
U
بی تغییر
changed
U
تغییر
modification
U
تغییر
innovation
U
تغییر
changes
U
تغییر
innovations
U
تغییر
mutations
U
تغییر
mutation
U
تغییر
misalignment
U
تغییر
alteration
U
تغییر
variations
U
تغییر
commutation
U
تغییر
dachi
U
تغییر پا
change
U
تغییر
alternation
U
تغییر
conversion
U
تغییر
conversions
U
تغییر
changeless
U
بی تغییر
variation
U
تغییر
fluctuation
U
تغییر
vicissitude
U
تغییر
shunting
U
تغییر خط
amendments
U
تغییر
amendment
U
تغییر
changing
U
تغییر
modifies
U
تغییر دادن
change in supply
U
تغییر عرضه
alter
U
تغییر یافتن
variable
U
تغییر پذیر
change of speed
U
تغییر سرعت
change spin
U
چرخیدن با تغییر پا
change of curvature
U
تغییر انحنا
weather
U
تغییر فصل
weathered
U
تغییر فصل
variables
U
تغییر پذیر
speed variation
U
تغییر سرعت
displacement
U
تغییر مکان
concurrent variation
U
تغییر همزمان
variations
U
تغییر ناپایداری
change of place
U
تغییر مکان
alters
U
تغییر دادن
alters
U
تغییر یافتن
left shift
U
تغییر مکان به چپ
altering
U
تغییر دادن
altering
U
تغییر یافتن
commutable
U
قابل تغییر
upheaval
U
تغییر فاحش
displacement
U
تغییر موضع
alter
U
تغییر دادن
changer
U
تغییر دهنده
altered
U
تغییر یافتن
altered
U
تغییر دادن
cinversion
U
تغییر شکل
upheavals
U
تغییر فاحش
coefficient of variation
U
ضریب تغییر
variation
U
تغییر ناپایداری
amending
U
تغییر دادن
change in demand
U
تغییر تقاضا
mutated
U
تغییر دادن
mutate
U
تغییر دادن
metamorphosis
U
تغییر شکل
variant
U
قابل تغییر
transforms
U
تغییر شکل
modifying
U
تغییر دادن
transforming
U
تغییر شکل
transformed
U
تغییر شکل
transform
U
تغییر شکل
vary
U
تغییر کردن
varies
U
تغییر کردن
weathers
U
تغییر فصل
mutant
U
تغییر پذیر
amended
U
تغییر دادن
behavior modification
U
تغییر رفتار
alterability
U
قابلیت تغییر
automatic take
U
تغییر پایگاه
altertive
U
تغییر دهنده
alterant
U
تغییر دادنی
alterable
U
قابل تغییر
kaleidoscope
U
تغییر پذیربودن
amend
U
تغییر دادن
mutating
U
تغییر دادن
modify
U
تغییر دادن
mutates
U
تغییر دادن
modification
U
تغییر وتبدیل
mutants
U
تغییر پذیر
kaleidoscopes
U
تغییر پذیربودن
vacillatory
U
تغییر پذیر
change
[in something]
[from something]
U
تغییر
[در یا از چیزی]
to turn
[into]
U
تغییر کردن
to turn
[into]
U
تغییر دادن
deed poll
U
تغییر نام
variation coefficient
U
ضریب تغییر
variation theorem
U
قضیه تغییر
variational method
U
روش تغییر
variational principle
U
اصل تغییر
variative
U
قابل تغییر
vicissitudes of time
U
تغییر اوضاع
voltage variation
U
تغییر ولتاژها
realign
U
تغییر دادن
realigned
U
تغییر دادن
realigning
U
تغییر دادن
realigns
U
تغییر دادن
turnabout
U
تغییر عقیده
turnabout
U
تغییر موضع
turnabouts
U
تغییر عقیده
turnabouts
U
تغییر موضع
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
convert
U
تغییر دادن
redeploy
[staff]
U
تغییر دادن
reset
U
تغییر دادن
transact
U
تغییر دادن
near-constant state of flux
U
تغییر همیشگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com