English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
twice born U تولدتازه روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
spirituous U دارای حالت روحانی
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
deformed reinforcing steel U فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
gametophore U سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
JPEG++ U حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
ripple through effect U نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
vexation U تغییر حالت تحریک
vexations U تغییر حالت تحریک
cold straining U تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain U تغییر بعد یافتن در حالت سرد
user U یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
users U یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
sequences U کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence U کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
formats U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
marabout U روحانی
marabou U روحانی
ethereal U روحانی
spiritualists U روحانی
heavenly U روحانی
sacred U روحانی
herdsman U روحانی
spiritually U روحانی
etherean U روحانی
spiritualist U روحانی
spiritual U روحانی
unworldly U روحانی
anagogic U روحانی
clergyman U روحانی
clergymen U روحانی
unwordly U روحانی
unfrocked U روحانی
herdsmen U روحانی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
padre U پدر روحانی
lays U غیر روحانی
copartnership U ردای روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
prelacy U حکومت روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
spiritualize U روحانی کردن
charisma U جذبه روحانی
spiritual U روحانی معنوی
residentiary U روحانی مقیم
temporal U غیر روحانی
etherealize U روحانی کردن
lay U غیر روحانی
pater U پدر روحانی
hymns U سرود روحانی
hymn U سرود روحانی
perdition U مرگ روحانی
pastor U پیشوای روحانی
hierarch U رئیس روحانی
spirituality U عالم روحانی
padres U پدر روحانی
pastors U پیشوای روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
heaven U خدا عالم روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
laicism U غیر روحانی بودن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
secularises U غیر روحانی کردن
apostles U عالیترین مرجع روحانی
hiearchic U وابسته به سران روحانی
secularising U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
laymen U شخص غیر روحانی
secularizes U غیر روحانی کردن
layman U شخص غیر روحانی
secularized U غیر روحانی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
religious U تارک دنیا روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
raptures U شعف وخلسه روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
priest U روحانی کشیشی کردن
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
priests U روحانی کشیشی کردن
rapture U شعف وخلسه روحانی
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
laity U مردم غیر روحانی ناشی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
finding U یافته
findings U یافته
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
waney U کاهش یافته
mature economy U تکامل یافته
deployed U گسترش یافته
linked U پیوند یافته
extended U تمدید یافته
endrgized U انرژی یافته
full-fledged U تکامل یافته
full fledged U تکامل یافته
done U وقوع یافته
organized U سازمان یافته
structured U ساخت یافته
expanded U بسط یافته
allocated U اختصاص یافته
past U پایان یافته
tuned U وفق یافته
transferred U انتقال یافته
wany U کاهش یافته
awakened U اگاهی یافته
depauperate U تقلیل یافته
nee U تولد یافته
instinct with force U نیرو یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com